مجمع المسائل-ج3-ص139
س 13 – غاصب ومتعدى فوق الذكر مزاحم استفاده وراث از ملك وزمين غصب شده هم مىباشد، بعذر اين كه ممكن است بساختمان و زير زمينى خسارت متوجه شود در اين صورت چنانچه صدمه وتلفات بملك غاصب ووراث فوق الأشاره وارد آيد مسئول ومقصر كى است وورثه حق دخل وتصرف در زمين غصب شده خودشان را دارند يا خير؟ ج – در مورد سؤال صاحبان ملك مىتوانند غاصب را الزام به رفع يد از ملك مغصوب نمايند وچنانچه امتناع نمود مىتوانند بدادگاه اسلامى مراجعه نموده وبوسيله حاكم شرع، غاصب را مجبور به رفع مزاحمت كنند وضرر مترتب بر رفع يد متوجه غاصب است.
س 14 – ملكى در زمان سابق در يد وتصرف شخصى بوده وفعلا در يد وتصرف شخص ديگر مىباشد وذو اليد قبلى ادعاء مالكيت آنرا مىنمايد وذو اليد فعلى مىگويد شما از اول مالك نبوديد واين ملك از همان زمان كه در يد تو بوده مربوط بشخص ديگر يا خودم بوده، خلاصه نزاع ذو اليد فعلى با ذو اليد قبلى نسبت بزمان تصرف ويد ذو اليد قبلى مىباشد در اينجا قول كدام مقدم است؟ ج – در فرض مسأله قول ذو اليد قبلى مقدم است وذو اليد فعلى اگر مدعى ملكيت خودش در آن زمان باشد محتاج به اثبات شرعى است واگر مدعى ملكيت غير باشد دعوايش مسموع نيست.
س 15 – هر گاه وكيل دعاوى شركت تجارى كه در زمان مديران اسبق شركتوكالت كلى ونا محدود براى اقامه دعاوى وشكايات داشته است عليه شخصى در زمان حاضر اعلام شكايت كيفرى بعنوان كلاهبردارى بنمايد كه منجر بصدور حكم برائت مدعى عليه شود آيا مدير زمان شكايت شركت تجارى بعنوان مفترى تعزير مىشود يا خير؟ ج – مدعى وقتى نتوانست مدعاى خود را اثبات كند مفترى بر او صدق نمىكند تا تعزير به اين عنوان بر او باشد بنابر اين در مفروض سؤال چيزى بر شاكى نيست.
س 16 – از نطر شرعى محاكمه مشتكى عنه بمجرد شكايت كتبى شاكى بدون اين كه در محكمه حاضر گردد جايز است يا نه؟ ج – بنابر احتياط ودقت كامل در صورتيكه ممكن باشد بايد مدعى عليه در مجلس