مجمع المسائل-ج3-ص138
وامثال اينها مىشود يا نه؟ ج – در فرض سؤال مجرد ادعاى همسر ميت، بدون اقرار ورثه وبدون بينه فايده ندارد بخصوص اگر اولاد ميت صغير باشند.
بلى اگر كبار ورثه مدعاى همسر را قبول داشته باشند هر چه در عرف محل از ته خانه محسوب است از سهم كبار كه مدعاى او را قبول كردهاند بايد به او واگذار شود.
س 10 – آيا فحاشى به انسانهاى معمولى حق الله محسوب وقابل گذشت مىباشد همان طورى كه حد قذف با گذشت مقذوف اجراء نمىشود وفحاشى به صلحاء يا علماء آيا قابل گذشت است يا خير؟ ج – حد قذف حق الناس است وفحاشى به افراد مسلمان از گناهان كبيره است وتعزير در آن با نظر حاكم شرع جامع الشرائط است ودر هر يك از موارد اگر قبل از ثبوت نزد حاكم شرع توبه كند تعزير ساقط مىشود.
س 11 – اگر اصل قتل، براى دادگاه روشن شود اما عمد وشبه عمد بودن آن روشن نباشد چه بايد كرد؟ ج – اگر در فرض مذكور، اولياء دم، حاضر بگرفتن ديه شدند، با رضايت فبها، والا ثبوت دعواى آنها موكول به اثبات است.
س 12 – شخصى در عمارتش اصطبل زير زمينى كنده ومقدارى بملك همسايهاش مخفيانه تجاوز نموده وغصب كرده ودر ملك غصبى پول دفن كرده، صاحب ملك غصب شده فوت نموده وورثه متوفى دفينه را يافتهاند، غاصب با خبر شده ومدعى است دفينه از آن غاصب وناچار به اعتراف به غصب نمودن زمين متوفى است، وبر غصب شدن ملك علاوه بر اعتراف غاصب شواهد ودلائل قاطعى اظهر من الشمس موجود است بفرمائيد دفينه متعلق به كى است؟ج – در فرض سؤال اگر دعواى مالكيت منحصر به آندو نفر است كسى كه دفينه در ملك شرعى او بوده وفعلا در دست او است ذى اليد مىباشد وخصم او مدعى است وبايد ادعاى خود را با مرافعه نزد حاكم شرعى اثبات كند واگر نتوانست ادعاى مالكيت خود را اثبات كند حق قسم بذى اليد دارد.