مجمع المسائل-ج2-ص98
س 239 – شخصى فوت نموده ومدركى از او با امضا خود وچند شهود بر مديون بودنش در سابق در دست است ولى نزديك فوتش اقرار جديدى بدينش نكرده آيا بايد از مالش قرض او ادا شود يا نه و احتياج بقسم دارد يا نه.
ج – اگر ورثه احتمال مىدهند كه قبل از فوت دينش را ادا كرده باشد اين ادعاء دعوى بر ميت است وبايد مرافعه شرعيه نمايند.
س 240 – شخصى در حال نيمه اجبارى متوسل بگرفتن وام با بهره شده واموال قديمى او مخلوط بحرام شده وهنوز هم وام مزبور را نتوانسته بر گرداند در اين صورت نسبت به فرزندان و ميهمانان او كه خواه و ناخواه از اموال او استفاده مىنمايند تكليف چيست آيا بايد از شخص مزبور جدا شوند يا نه.
ج – اگر عين آن مال فعلا در اموال او نيست و معاملاتى كه با آن واقع شده كلى بوده چنانچه غالب معاملات باين نحو است تصرف خودش و كسانش در آن اموال بى اشكال است و بلكه اگر اين معنى محتمل هم باشد براى ميهمانان وكسانش اشكالى ندارد.
س 241 – كسيكه نزول پول مىگيرد، از يك نفر مثلا دو هزار تومان بمرور نزول گرفته وفعلا مبلغى نزد آن يك نفر دارد وطلبكار است آيا آن مديون مىتواند آن مبلغ را ندهد باين عنوان كه چندين برابر آن مبلغ باو نزول پول داده وگرفتن آن نزول نا مشروع بوده يا بايد مبلغى را كه بدهكار است پرداخت كند.
ج – آنچه را بعنوان ربا گرفته ضامن است ودر صورت امكان با اذن حاكم شرع تقاص آن جايز است.
س 242 – كسى بدهكار است ومى خواهد طلب خود را ادا نمايد به طلبكار نمىگويد كه اين وجه را از بابت بدهكارى دادم ولى در دفتر خود يادداشت مىكند كه قرضم را دادم آيا بدون تذكر به آن شخص برئ الذمه ميشود يا خير.
ج – در صورتى كه گيرنده متوجه باشد كه در ازاء طلب او است واخذ نمايد كافى است والله العالم.