جامع الشتات-ج4-ص305
كعدمه لامحل له هنا.
لا انه يمكن الشرط الصحيح ولكن [ هو جعله ] على الوجه الفاسد، بل هو راجع الى تحصيل الحاصل وهو محال.
وهذا كله مع تقدم الوصية على الاجارة.
واما مع تقديم الاجارة فلا يصح الوصية بماينا فيها، الامع اجازة المستاجر، بنا على صحة الفضولى فيها (كماهو الاظهر).
وهذا كله مع تعيين مدة الاجارة بالشهور والايام.
واما تفسير (السنوات) برفع ثلثين محصولا: فهو باطلللجهالة، كقدوم الحاج ورواح القافلة.
لاختلاف رفع المحصول بسبب حرارة الهوى و برودتها، وحصول الموانع من الحصاد والجذاذ وغير ذلك.
فهو تفسير مجهول بمجهول، وبجهالته يبطل العقد.
155: سؤال: شخصى ديگر در كربلا فوت شده، ووارثى چند در وطن داشته، شخص مزبور در سه يوم قبل از فوت وصيتى كرده وبه جهت هر يك از وارث خود مالى مشخص و معينى [ را ] وصيت كرده.
ويكى از اولاد آن شخص متوفى، پانزده ساعت قبل از او فوت شد.
آيا آن مالى را كه به جهت آن پسر متوفى وصيت كرده بود به آن پسر متوفى مىرسد كه به وارث آن پسر متوفى بدهند؟ يا آن كه چون پانزده ساعت قبل [ از پدر ] فوت شده به آن چيزى از وصيت نمىرسد ومال ساير ورثه است؟ و هم چنين آيا از براى اين پسر متوفى شده، حصه از مال پدر متوفى مىباشد يا نه؟ جواب: هر گاه موصى وصيتى كرده از بزاى احد وراث، وقرينه نباشد بر اين كه مقصود همان فرزند باشد نه اولاد او، وآن وارث قبل از موصى بميرد، وموصى هم از وصيت خود رجوع [ ن ] كرده بود، آن موصى به، منتقل مىشود به وارث آن موصى له هر گاه وارث خاصى دارد.
چنانكه حق قبول هم منتقل به او مىشود، على الاشهر الاظهر.
واما سؤال از ميراث بردن آن ولد متوفى از آن اموال، پس آن وجهى ندارد وميراث بردن مشروط است به حيات وارث بعد از موت مورث.
والله العالم.
156: سؤال ضعيفه [ اى ] مثلا خود را مستطيعه دانسته تدارك سفر مكه را مهيا كرده وبه سفر مكه مشرف شد.
ودر آن وقت وصيتنامه نوشت به اين مضمون كه حاكم شرع را وصى نموده وبرادر وشوهر خود را ناظر قرار داده.
ووصيت كرده به اين كه (سيصد تومان از مال من به فقراى عوام وسادات بالسوية بايد برسد.
واگر به مكه نرسيدم حجه از براى من گرفته شود.
وتتمه را، ثلث آن را سى سال صوم وصلات از براى من بگيرند، ونعش مرا به نجف ببرند، وتتمه ثلث را به فقرا برسانند، وباقى مال وارث است).