جامع الشتات-ج4-ص280
132: سؤال: هر گاه وارث موصى مطلع شوند به عدم ديانت وخيانت وصى، آيا مىتوانند او را عزل كنند؟ يا بايد حاكم شرع واقعى او را عزل كند؟.
جواب: اظهر واشهر اين است كه به مجرد ظهور فسق وخيانت وصايت او باطل مىشود ومعزول مىشود.
ومحتاج نيست به معزول كردن حاكم يا وارث.
وهر علمى كه بعد ظهور فسق كرده نافذ نخواهد بو د.
واما هر گاه عود كند به عدالت بعد ظهور فسق، پس مشهور واقوى اين است كه وصايت عود نمىكند.
والله العالم.
133: سؤال: وصى مىتواند از كتب صغير مطالعه كند يا نه؟ جواب: هر گاه اجرتى منظور كند از براى كتاب هر چند در ازاى حق العمل خود محسوب كند، باكى نيست.
والا، فلا.
134: سؤال: هر گاه وصى از اموال صغير آنچه قيمت مىكند وبه جهت خودش مىخرد، آيا تصرف مىتواند كرد؟ يا آن كه بايد ثمن را به مصرف صغير برساند وبعد تصرف كند؟.
جواب: بعد از آن كه بنا را به اين گذاشتيم كه (صحيح است خريدن وصى مال صغير را از براى خود)، به سبب خريدن، مال او مىشود، وموقوف نيست جواز تصرف در مبيع به اين كه ثمن را داده باشد.
135: سؤال: وصى در ديون ميت ديان را بايد قسم بدهد يا نه؟ وخودش قسممىتواند داد يا اين كه موقوف به حاكم است؟ تا هنوز قسم را نخورده باشد مىتواند قرض را بدهد يا نه؟ جوا ب: وصى خودش هر گاه طلبى از ميت دارد وعلم دارد به بقاى آن طلب، جايز است از براى او استيفاى طلب خود، واين در معنى تقاض است.
واما طلب ساير ارباب طلب: پس اگر در نزد او ثابت است وعلم دارد به بقاى آن در ذمه ميت – مثل اين كه قبل از موت اقرار كرده بود به طلب، واينقدر وقت نگذشته كه ممكن باشد در آن وقت اداى دين.
وطلبكار هم شخصى نبود كه احتمال برود كه او را برئ الذمه كرده باشد مانند صغير ومجنون ومسجد وامثال اينها – در اينجا هم مىتواند اداى آن دين را بكند بدون مرافعه به حاكم وبدون قسم.
واما هر گاه طلبكاران مكلف باشند ومحتمل باشد كه او را برئ الذمه كرده باشند، در اين وقت بدون قسم نمىتواند داد، هر چند اصل طلب در نزد او ثابت باشد.