پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج4-ص233

دارد واخبار بسيار است صحيح وغير صحيح كه دلالت دارند بر صورت عدم قبول.

واگر قبول وصايت نكرده ورد كند وصيت موصى‌ را، پس در اينجا نيز اشهر واقوى‌ لزوم است.

ودعوى‌ اجماع (از بعضى‌ صريحا و [ از ] بعضى‌ ظاهرا) بر آن شده.

واخبار بسيار هم دلالت بر آن دارد، واز جمله آنها صحيحه محمد بن مسلم است از حضرت صادق – ع – (قال: ان اوصى‌ رجل الى‌ رجل وهو غايب فليس له ان يرد وصيته، فان اوصى‌ اليه وهو بالبلد فهو بالخيار ان شا قبل وان شا لم يقبل).

وروايت منصور بن حازم از آن حضرت: (اذا اوصى‌ الرجل الى‌ اخيه وهو غايب فليس له ان يرد عليه وصيته، لا نه لو كان شاهدا فابى‌ ان يقبلها طلب غيره).

وشهيد ثانى‌ (ره) از مختلف وتحرير نقل كرده قول به جواز رجوع ورد را وخود نيزميل به آن كرده، به جهت (اصل) ولزوم حرج وضرر.

وحمل كرده اند اخبار را بر سبق تحقق قبول يا شدت استحباب.

به جهت عدم صراحت آنها در مطلوب.

وتو مى‌دانى‌ كه ظهور كافى‌ است در استدلال.

وعمومات [ و ] اصل وغيره، مقاومت با خاص معمول به اصحاب نمى‌كند.

خصوصا با دعوى‌ اجماع بر آن.

100: سؤال: ضعيفه اى‌ فوت شده.

وجمعى‌ از مرد وزن – كه تخمينا شش نفر يا هفت نفر باشند – مى‌گويند كه از دو سال قبل از مردن ضعيفه مزبوره، مكرر از او مى‌شنيديم كه مى‌گفت كه (مال من بعد از وفات من خرج من بايد شود).

ويكى‌ از جمع مدعين اين قول را، جمعى‌ تعديل مى‌كنند.

وشش نفر از آن جمع مدعين (كه غير آن يك نفر عادل اند) كه عبارت از چهار مرد ودو زن باشند، كه يكى‌ از آنها از جمله ورثه است و مى‌گويد كه ضعيفه متوفيه سه روز يا ده قبل از وفاتش مى‌گفت كه اگر مال مرا خرج من نكنيد مشغول الذمه باشيد.

آيا اين عبارت دو سال قبل از وفات با آن عبارت كه سه روز قبل از وفات مى‌گفته، وصيت است يا نه؟ وبعد از اين كه وصيت باشد آيا كى‌ بايد اين وصيت را به عمل بياورد؟.

و هر گاه بايد كه وارث به عمل بياورد مى‌تواند كه ثلث قيمت متروكات را به مصرف وصيت برساند يا بايد عين آنها را خرج كند؟ وايضا: ورثه ضعيفه متوفى‌ منحصرند به دو