پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج4-ص157

كتاب الهبات (من المجلد الثانى‌) 67: سؤال: هر گاه زيد يك دانگ از آب معين هبه كند به عمرو ولد خود با املاك وباغات.

واملاك وباغات زيد در آن قريه زياده بر آب او است.

والحال عمرو مى‌گويد كه تو يك دانگ از آب وملك به من داده اى‌ من از همه ملك يك دانگ را مى‌گيرم.

وزيد مى‌گويد: به قدر آب ملك بگير وزرع كن.

وصيغه هبه بر مطلق آب وملك جارى‌ شده.

وتعيين نشده (؟).

جواب: هر گاه اين ملك تعلق به آن آب دارد كه تابع آن باشد در خريد وفروش، كه هر وقت گويند (يك دانگ آب وملك را فلان كس فروخت) مراد مجموع يك دانگ آن زمين باشد، در اينجا قول عمرو مقدم است.

و هر گاه در صورت مزبوره گفته باشد كه (يك دانگ آب وبه قدر آنچه اين آب كفايت آن كند از زمين تابع آن به تو بخشيدم) در اينصورت عقد هبه باطل است، به سبب جهالت عين موهوبه.

و همچنين هر گاه آن زمين تابع آب نباشد، وآب، ملكى‌ كه متعلق به آن باشد وتابعآن باشد، ندارد، ولكن واهب املاك على‌ حده دارد.

ويك دانگ آب با هر قدر زمين كه از آن شرب شود به او ببخشد، آن نيز باطل است.

به جهت جهالت.

خصوصا اينكه غالبا امر آب مختلف است به حسب اوقات وسنوات.