پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج4-ص137

ساير عبادات وصدقات.

اينها همه (شرط انتفاع خود) است هر چند بعد از مردن باشد.

وبسا هست كه غافل از حقيقت حال در اينجا توهم كند كه مطلق وقف از براى‌ خيرات – مثل پل ساختن ومسجد ساختن وامثال اينها – همه نفعى‌ است كه به واقف مى‌رسد.

پس بايد هيچيك صحيح نباشد.

وفرقى‌ نيست ما بين اينكه وقف كند از براى‌ اينكه به قارى‌ قرآن بدهند كه از براى‌ او بعد از مرگ تلاوت قرآن كند كه ثواب آن عايد او مى‌شود.

يا اينكه وقف كند بر قاريان قرآن يا اينكه وقف كند كه مسجدى‌ بسازند كه ثواب آن عايد او شود.

واين توهم بسيار ضعيف است.

زيرا كه در آن صورتها هر كسى‌ كه در مسجد نماز مى‌كند يا در حمام غسل مى‌كند يا خود تلاوت قرآن مى‌كند، آن اعمال را از براى‌ خود مى‌كند وثواب آنها را از حق تعالى‌ از براى‌ خود مى‌طلبد.

وگاه است كه كسى‌ كه هيچ خبر ندارد كه حمام وقف است در آن غسل مى‌كند وبه خاطر او خطور نمى‌كند كه كسى‌ در ثواب او شريك باشد.

و همچنين قاريان قرآن كه كسى‌ به ايشان از باب منافع وقف قراء، چيزى‌ مى‌دهد در حين قرائت اين معنى‌ در مخيله آنها خطور نمى‌كند.

واما در ما نحن فيه پس مراد اين است كه از اين منافع به قارى‌ مى‌دهند كه آنچه مى‌خواند از براى‌ واقف باشد، وثواب آن را براى‌ واقفقرار دهد.

وهكذا ساير مثال ها.

پس ثوابى‌ كه به واقف مى‌رسد در وقف بر خيرات عامه، آن ثواب اعانت آن جماعت وخشنود كردن بندگان خداست بدون توقع عوضى‌ از آن بندگان.

بلكه عوض بر خداوند عالميان است.

بخلاف مانحن فيه كه در اينجا عوض از بندگان، مطلوب واقف مى‌شود.

وبه عبارت اخرى‌: در مانحن فيه معامله اى‌ است با بندگان كه از اين مال به آنها مى‌دهد وعوض از آنها مى‌گيرد.

بخلاف مطلق وقف.

واما ثالثا: اينكه اين نيز تصرف وانتفاعى‌ است در حال حيات گو وقوع آن عمل و حصول نفع از آن بعد از ممات باشد.

زيرا كه صادق است بر آن كه در حال حيات شرط نفعى‌ از براى‌ خود در آن مال قرار داده، چنانكه در وصيت به عبادات واعمال خير.

وجه سوم: اشتراط نه عشر ونيم است به حق توليت از براى‌ واقف ما دام الحيات و