جامع الشتات-ج3-ص160
حال زيد آب خود را از باغ عمرو كه استمرار داشت بيرون برده واز نهر وباغ خالد مىخواهد ببرد.
آيا مىتواند زيد آب خود را از باغ عمرو بگرداند يا نه؟ -؟.
ديگر آن كه هر گاه زيد اختيار داشته باشد كه از باغ ونهر خالد آب خود را به باغ خود ببرد، در ثانى آيا زيد مىتواند كه آب خود را از همان استمرار باغ عمرو به زمين خود بياورد كه زراعت كند، يا نه؟ -؟.
وبعد از آن كه زيد آب خود را از نهر ديگر ببرد استمرار قديم موقوف مىشود يا نه؟ -؟.
در اين صورت زيد حقى دارد كه از آن استمرار قديم كه از باغ عمرو داشت در هر پانزده روزى يك دفعه به زراعت خود ببرد يا نه؟ -؟.
وعمرو را سخن اين است كه آب را كه زيد از جاى ديگر برد استمرار قديم موقوف شد وديگر نمىگذارم كه آب را از زمين من به زراعتش ببرد.
بيان فرمايند.
جواب: هر گاه عمرو مدعى اين باشد كه مرا حق انتفاعى از عبور آب تو در باغ من هست ومن متصرف اين حقام، ونمى گذارم كه تو اين حق را ضايع كنى.
وزيد مىگويد كه آب مال من است واز هرجا خواهم مىبرم.
ويد تصرف انتفاع عمرو در عبور آن آب ثابت باشد.
اظهر تقديم قول عمرو است با يمين، در صورتى كه بينه از براى زيد نباشد كه اين بر سبيل عاريه بوده است يا بر سبيل عدوان.
واما هر گاه عمرو علم به وجه استحقاق خود نداشته باشد مثل اين كه به اين نحو ميراث به او رسيده است باغ، كه اينآب در آنجا عبور مىكرده اما نمىداند كه به چه كيفيت بوده.
در اينجا زيد هر گاه مدعى عاريه يا عدوان باشد وشاهدى نباشد، قول او مقدم است با يمين.
واما اين كه در ثانى زيد خواهد آب خود را از باغ عمرو ببرد وعمرو مانع شود.
در اينجا نيز مىگوئيم كه اگر زيد مدعى اين است كه مرا در باغ تو حق العبور آب من هست ومن متصرف اين حق بودم واينكه چند روزى كه از راه ديگر بردهام منشأ سقوط حق من نمىشود.
وعمرو منكر استحقاق او باشد وبينه هم در ميان نباشد.
اظهر تقديم قول زيد است با يمين.
و هر گاه زيد مدعى استحقاق نباشد بلكه جاهل به وجه عبور باشد، و همين بر او واضح است كه اين آب در اينجا هميشه عبور مىكرد.
وعمرو مدعى عاريه يا غصب باشد وبينه نباشد.
قول عمرو مقدم است با يمين.
و هر گاه هيچ يك عالم به