پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج3-ص62

ونوشته مى‌شود در آن مقدار ثمن واوصاف آن، ومعجل بودن يا موجل بودن آن، چنانكه علما ذكر كرده‌اند.

ودر كتب لغت هم اين را يكى‌ از معانى‌ عهده ذكر كرده‌اند.

وعلامه وغير او گفته‌اند كه از آنجا نقل شده، وغالبا استعمال مى‌شود در اصل ثمن.

يعنى‌ هر گاه كسى‌ بگويد (ضامن عهده شدم) معنى‌ آن اين است كه (ضامن ثمن شدم).

ودر صحاح مذكور است (العهدة: الذكر).

وگفته است كه معنى‌ (عهدته على‌) اين است كه (ما ادرك من درك فاصلاحه على‌) وگفته است كه (درك) به معنى‌ (تبعة) است وتبعة به معنى‌ (مظلمه) است.

والحاصل: هر گاه ضامن بگويد از براى‌ مشترى‌ (كه مشوش است از ناخوشى‌ كه رو دهد در آنچه مى‌خرد) كه عهده آن بر من است.

يعنى‌ اگر مظلمه بهم رسد وبه تو ظلمى‌ ونقصانى‌ برسد از جهت اين مبيع – مثل اين كه مبيع مال غير بر آيد يا فساد آن بيع ظاهر شود – اصلاح امر تو ونقصانى‌ كه عايد بشود به تو از باب قيمتى‌ كه داده‌اى‌ بر ذمه من باشد.

وعهده در لغت به معنى‌ ضعف وسست [ ى‌ ] هم آمده.

چنانكه مى‌گويند (فى‌ هذا الامر عهدة) و (فى‌ عقله عهدة) يعنى‌ امر هنوز محكم نشده (1) ودر عقل فلانى‌ ضعفى‌ هست.

پس معنى‌ ضمان عهده اين است كه (من تدارك ضعف وسستى‌ وناتمامى‌ اين معامله را مى‌كنم وآن در ذمه من است).

وتعهد به معنى‌ التزام هم هست وعهده به معنى‌ ذمه هم هست.

واز اين جهت است كه علامه در تذكره گفته است كه اين ضمان را (ضمان عهده) مى‌گويند به سبب اين كه ضامن ملتزم مى‌شود آنچه را كه در عهده بايع است كه رد كند.

به هر حال اصل ضمان عهده ثمن در صورتى‌ كه مشترى‌ ثمن را تسليم بايع كرده باشد – به اين معنى‌ كه كسى‌ ضامن شود از براى‌ مشترى‌ از جانب بايع كه اگر مبيع مال غير بر آيد وآن غيرهم اجازه بيع نكند او از عهده غرامت بر آيد وبه مشترى‌ رد نمايد – صحيح است.

وظاهرا خلافى‌ در آن نيست.

واز جمعى‌ ظاهر مى‌شود كه اجماع است، مثل علامه در تذكره، وصاحب مسالك واخوند

1: نياز به زمان نيز مورد نظر است يعنى‌ (اين امر نيازمند زمان است) ودر موضوع بحث ما نيز آنچه در زمانآينده رخ مى‌دهد مورد نظر است.