پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص384

جواب: اظهر بطلان بيع است.

چون شرط فاسد است به سبب جهالت مدت سكناى‌ خود و ومنسوبان واولاد او الى‌ آخر الابد.

و خمس دادن او هم باطل شده.

و اين خانه داخل مقبوض به بيع فاسد مى‌شود كه ضمان بر مشترى‌ مترتب مى‌شود در صورت تصلف؟ و نقضآن.

و اما هر گاه در خانه زيادتى‌ و منفعتى‌ حاصل شده (به سبب تعميرى‌ كه مشترى‌ كرده) و قيمت آن زياد شده، پس ظاهر اين است كه – در صورت جهل مشترى‌ به فساد بيع – هر گاه عينى‌ از خارج آورده و در آنجا داخل كرده (مثل چوب و آجر و امثال آن) مستحق بردن آنها هست.

وهر گاه منفعت [ ان عين ] عين نيست، يا عينى‌ است كه جدا نمى‌توان كرد و به سبب آن، قيمت زياد شده پس بايع غرامت آن را مى‌كشد، و به نسبت به تفاوت در قيمت، شريك مى‌شوند.

176 – سوال: زيد ملك خود را به عمرو، مى‌فروشد در حالتى‌ كه آن ملك در دست بكر است عدوانا، وقيمت را مى‌گيرد.

و زيد.

بهيچوجه قادر نيست كه ملك را از بكر بگيرد و تسليم عمرو نمايد.

آيا اين بيع صحيح است يا فاسد؟ -؟ و عمرو رجوع مى‌كند به قيمتى‌ كه داده؟.

وآيا قدرت عمرو بر اخذ ملك كافى‌ است در صحت عقد يا نه؟ -؟ و آيا تجدد عجز از براى‌ قادر موجب بطلان است يا موجب خيار؟ -؟ جواب: هر گاه نه بايع قدرت دارد بر تسليم مبيع، ونه مشترى‌ بر تسلم آن، و هر دو عالمند به اين معنى‌.

آن بيع باطل است جزما.

چنانكه هر گاه بايع قادر باشد بر استرداد و تسليم آن نيز، صحيح است جزما.

همچنانكه صحيح است هر گاه امانت باشد در نزد غير.

و حكايت اجماع بر اين هم از تذكره شده.

واما هر گاه مشترى‌ قادر باشد بر انتزاع ملك، و بايع قادر نباشد، پس اظهر در آن نيز صحت است.

چنانكه جماعتى‌ از اصحاب قايلند.

به دليل عمومات، و عدم لزوم غرر وسفه.

وانتفاى‌ قدرت بايع مضر نيست.

چون غرض و مطلوب از شرط قدرت بر تسليم، همان تمكن مشترى‌ است از اخذ و تصرف.

پس فى‌ الحقيقة مراد از شرط قدرت بر تسليم احد امرين است از امكان تسليم بايع، يا تسلم مشترى‌.

والا معنى‌ نخواهد داشت اجماع علما