پایگاه تخصصی فقه هنر

جامع الشتات-ج2-ص130

عموم است.

و در اخبار مذكور است كه اگر قائم ما بر خيزد حصهء شما بيش 1 از اين مى‌شود كه به شما مى‌دهند.

كه فهميده مى‌شود كه علت در حليت آن، همين است كه به حق خود رسيده‌اند،.

و همين اشكال در مسئله وضع خراج در زكات وارد است.

و متبادر از اخبار نيز در آنجا از ” وضع خراج سلطان “، سلطان عادل است يا مخالفين.

و با وجود اين باز مشهور فرقى‌ نگذاشته‌اند.

پس با ملاحظهء فتواى‌ مشهور علما، و اشاره و تنبيه اين دو روايت، و امثال آنها، قوى‌ است قول به تعميم.

خصوصا به ضميمهء نفى‌ عسر و حرج.

و هر گاه ضميمه شد به اين، اذن مجتهد عادل، امر آسانتر مى‌شود.

و در مسئله ” وضع مؤن ” علاوه بر اين، احتمال اينكه دادن خراج غالبا موقوف عليه زراعت است، پس آن، از وجهى‌ مؤن است (مشهور علما تجويز وضع آن، كرده‌اند) در زكات هم هست.

و اقوى‌ نزد حقير هم، آن است.

و اما بيع و شرى‌ كردن اين زمين‌ها: پس آنچه اقوى‌ است در نظر حقير (و ظاهرا مشهور است بين علما بلكه بعضى‌ دعوى‌ عدم خلاف كرده‌اند) اين است كه جايز است بيع آنها – ببعا لا ثار المتصف – هر چند آن اثر، محض عمارت و شيار كردن زمين باشد.

پس جايز است خريد و فروش و اجاره و وقف كردن، مادامى‌ كه اثر تصرف باقى‌ است.

و اين مقتضاى‌ جمع ميان اخبار است كه بعضى‌ دلالت بر منع [ اين ] تصرفات دارد، و بعضى‌ دلالت بر جواز دارد، و بعضى‌ دلالت دارد بر جواز با اشاره به علت آن، كه فرموده‌اند جايز است به جهت اينكه حق خود را متصرف شده.

و بعضى‌ از آن فهميده‌اند معنى‌ ” حصهء خود ” را كه مراد بيع رقبهء زمين باشد.

و اين 2 دور است بلكه مراد اين است كه استحقاق منافع خود را (كه از تصرف حاصل شده) مى‌فروشد.

و اطلاق بيع بر آن يا مجاز است و مراد صلح كردن باشد، يا بيع معنى‌ عامى‌

1: حديث عبد الله بن سنان مذكور.

2: اين خود جاى‌ بحث و اختلاف است كه آيا در صورت حضور امام (ع) زمين‌هاى‌ خراجى‌ بين مسلمين تقسيم مى‌شود؟ تا كسى‌ بتواند حصهء خويش را بفروشد يا نه؟ -؟ تا چه رسد بر عصر غيبت كه فردى‌ مثلا از باب ” تقاص ” حصه خود را بر دارد و رقبهء آن را بفروشد (