جامع الشتات-ج1-ص399
دو حور، غبار از رور آن پاك مىكنند و مىگويند مرحبا.
(و اين كلمهاى است كه عرب درتعارف مىگويد، به جاى آن كه عجم مىگويد خوش آمدى، صفا آوردى ومشرف ساختى) و سوم اينكه از جامههاى بهشت به او مىپوشانند.
و چهارم اينكه خزانهدارهاى بهشت، شتاب مىكنند هر يكى با بوى خوش از بويهاى خوش بهشت در پيش او مىدارند.
وپنجم آنكه منزل خود را در بهشت به او مىنمايند.
وششم آن كه به روح او مىگويند روانه شو، در بهشت، در هر جا كه خوشت آيد.
هفتم آن كه نظر مىكند در وجه الهى وآن راحت هر پيغمبرى و شهيدى (1) است.
ومراد از نظر كردن به خدا مواجه، با وجود اينكه خدا مثل ما نيست كه رو، داشته باشد، اين است كه حق تعالى چنان نظر لطف و مرحمت و رضاى خود را متوجه او مىكند كه گويا خدا را مىبيند.
واين تشبيه است از براى نهايت قرب و اين معنى، يعنى خشنودى الهى و رضاى الهى از براى دوستى الهى برابر هزار بهشت وحور وقصور است.
رزقنا الله وجميع المؤمنين بحق محمد وآله اجمعين.
482 – سؤال: بلادى را كه روسيه غالبند واظهار شعار اسلام نمىتوان، بر مسلمين آنجا ترك اوطان بر فرض امكان، واجب است يا نه؟ و تارك مهاجرت را عقوبتى در شرع هست يا نه؟ وجارى كننده حد، كيست؟ و در صورت احتياج به اذن مجتهد عصر، احدى را در اين باب مأذون (2) فرمايند.
جواب: بلى ظاهر اين است كه هجرت باقى است مادامى كه كفر، باقى است و حديثى از رسول خدا (ص) روايت شده كه: ” لا ينقطع الجهرة حتى ينقطع التوبه ولا ينقطع التوبة حتى يطلع الشمس من مغربها ” وحاصل مضمون آن اين است كه هجرت تا قيامت باقى است وحديث اول، مؤل است به اينكه بعد از فتح مكه، ديگر هجرت بر اهل مكه واجب نيست، چون بعد از فتح، اسلام شد.
وهجرت گاهى واجب است و گاهى سنت و گاهى هيچيك نيست، اما واجب آن است كه در بلاد كفر باشد و عشيره وقبيله ندارد كه به قوت آنها مىتواند اظهار كرد.
(مثل عباس، عم پيغمبر (ص)) از براى او، مستحب است.
1: همان مرجع: ج 202: سؤال كننده مجددا به موضوع اذن وتنفيذ نزديك مىشود ليكن ميرزا توجهى به آن نمىكند.