معنای هنر شیعی-ج1-ص167
نظامهاى اسليمى، اعمال ادراك، تحليل و ذُكاء ما را تكرار مىكند و ما را به دنبال استحالههاى هر چه ژرفتر، به طرف شگفتىهاى مرموز و نهايى هدايت مىكند كه معناى نهايى آن در آخِرين تحليل مركز وجود ماست. هر تصويرى از بهشت مثال روح است.
ما اين فضاى با سطوح متنوع و متعدد را در تذهيب محرابها، در برنزهاى حكاكى شده از قرن دوازدهم به بعد، در طرحهاى هندسى آجرها و بهخصوص در معمارى دوره سلجوقى و همچنين در پوششهاى كاشى مثلا در مسجد شاه اصفهان مىبينيم .[1]
علامه مجلسى آورده است: شخصى نزد امام محمد باقر علیه السلام رفت و ديد ايشان در اتاق مزينى نشستهاند كه فرشهاى نيكو در آن گسترانده شده است. آن اتاق از آنِ همسرشان بود، اما روز ديگر به حضور امام رسيد و مشاهده كرد امام در اتاق خود نشستهاند و جز حصير چيزى در آن نبود .[2] به
امام صادق علیه السلام گفتند: گاه فرشهايى نزديك ما مىگسترانند كه بر آنها صورتهايى نقش بسته است. ايشان فرمودند: در مورد چيزى كه فرش كنند و پهن سازند و روى آن راه روند، باكى نيست، اما صورتهايى كه به ديوار و كرسى نصب كنند، خوب نيست .[3] امام صادق علیه السلام درباره بالش نيز
همين نظر را داشت [4] و فرمود: بسيار است كه نماز مىكنم و در پيشِ روى