پایگاه تخصصی فقه هنر

معنای هنر شیعی-ج1-ص11

 كاشانى مى‌گويد: جمال الهى خاستگاه و سرچشمه معانى است .[1] پس علم

جمال، علم معانى است و هنر و زيبايى‌شناسى تعمق در عالَم معانى است. به بيان ديگر، اسما و صفات حضرت حق معنوى هستند و اعيان صور اسما و معانى به واسطه اسما بر اعيان فائض مى‌گردند تا ربوبيت رَب در همه مراتب وجودى، از غيب به شهادت ظاهر شوند .[2]

در عرفان ابن‌عربى [3] اين نور است كه انسان را با معنا مرتبط مى‌كند و

طبيعت وجودهاى مقيد از اين راه كشف مى‌شود. نور موقع اشراق بر آينه قلب هنرمند به چند حصّه تقسيم مى‌شود و هر حصه از اين انوار رنگ معيّنى از معارف روحى را نتيجه مى‌دهد. تجليات نورالانوار كه از تجليات ذاتى براى حقيقت مطلقه صادر مى‌شود، از مظاهر اسمى پرده بر مى‌دارد و معرفت يقينى را در بالاترين درجاتش در قلب پديد مى‌آورد كه از آن به حقّاليقين تعبير مى‌شود و انوار معانى كه به وسيله تجليات وجودى صفاتى توليد مى‌شود و به وسيله قلب هنرمند ادراك مى‌گردد، منشأ عين‌اليقين است و هنرمند به وسيله انوار طبيعى به معرفت علم‌اليقين دست مى‌يابد.

از آنچه گفته شد مى‌توان نتيجه گرفت كه معناشناسى همان خداشناسى است و توجه به خدا، توجه به معناست و اوست كه درهاى معانى را به روى انسان باز مى‌كند. شمس تبريزى مى‌گويد: « صُوَر مختلف است و معنا

  1. 1. . كمال‌الدين عبدالرَّزاق كاشانى، لطائف الاعلام فى بشارات اهل الانام، ص 218.
  2. 2. . خواجه محمد پارسا، شرح فصوص الحكم، ص 475.
  3. 3. . نماينده كامل عرفان اسلامى، كه عرفان را به شكل علمى مدّون سامان داد و بر عارفان وفيلسوفان پس از خود بسيار تأثير نهاد، مُحيى الدّين عربى، معروف به «شيخ اكبر» بود.