امام علی و علم و هنر-ج1-ص118
درست است ولي آن به مقتضاي اقرار خودت بود؛ زيرا وقتي که به غلام گفتي زنت را طلاق ده، به ازدواج او اقرار کرده اي. [305] .
مردي ده هزار درهم به شخصي داد و به او وصيّت کرد موقعي که پسرم بزرگ شد، آنچه را که از آنها دوست داري به او بده.
و چون پسر او بزرگ شد، آن مرد که به او وصيّت شده بود، نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و وصيّت آن فردِ مُرده را بيان داشت وگفت:
حالا چقدر بايد به فرزندش بدهم؟
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
مايل هستي چقدر به او بدهي؟
آن شخص گفت: هزار درهم.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
حالا نُه هزار درهم که دوست داشته اي براي خودت بگذاري به او بده و هزار درهم براي خودت بگذار. [306] .
مرد و زني را نزد خليفه دوم آورده، مرد به زن گفته بود:
اي زناکار!
و زن به او گفته بود:
تو از من زناکارتري.
و خليفه دوم خواست به هر دو حدّ بزند، پس اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود:
بر مرد، حدّي نيست و زن مستحق دو حدّ است، حدّ افتراء و حدّ زنا، به علّت اقرار او به زنا؛ زيرا وقتي به مرد گفته تو از من زناکارتري، يعني: من هم زناکارم، ولي کمتر از تو.
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از مردي اعرابي مادّه شتري به چهارصد درهم خريداري کرد و هنگامي که اعرابي پول را تحويل گرفت، فرياد بر آورد:
درهم ها و شتر مال من است.
اتفاقاً خليفه اوّل از آنجا عبور مي کرد. پيامبر به او فرمود:
بين من و اعرابي قضاوت کن!.
خليفه اوّل گفت:
اعرابي از شما گواه مي خواهد.
خليفه دوم نيز از آنجا عبور کرد و سخنان خليفه اوّل را در آن باره تکرار کرد.
در اين موقع امام علي عليه السلام از دور نمايان گرديد.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به اعرابي فرمود:
قبول داري اين جوان که مي آيد بين ما قضاوت کند؟
اعرابي گفت: بلي.
حضرت علي عليه السلام آمد، اعرابي ادّعاي خود را مطرح کرد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به اعرابي فرمود:
شتر را به پيامبر تسليم کن!