پایگاه تخصصی فقه هنر

امام علی و علم و هنر-ج1-ص117

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام امام حسن عليه السلام را آورده بر آن گواهي داد.

شريح گفت: با گواهي يک نفر حکم نمي کنم، مگر اين که ديگري با او باشد.

حضرت علي عليه السلام قنبر را آورد و او بر آن گواهي داد.

شريح گفت:

قنبر بَرده است و شهادتش نافذ نيست.

امام علي عليه السلام خشمگين شده به قنبر فرمود:

بگير زره را که اين مرد (شريح) سه بار قضاوت به ناحق نمود.

در اين موقع شُريح تکاني خورده و به آن حضرت عرضه داشت:

من پس از اين هيچ وقت بين دو نفر قضاوت نخواهم کرد، مگر اين که علت سه بار قضاوت ناحق مرا به من بگوييد.

اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود:

واي بر تو! هنگامي که طرح دعوا کردم گفتي:

گواه بياور با اين که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

مال ربوده شده هرجا که يافت شود بدون اقامه گواه گرفته مي شود.

پس من گفتم:

شايد او اين حديث رسول خدا را نشنيده است.

آنگاه حسن را آوردم و بر آن گواهي داد.

پس گفتي: او يک شاهد است و من با شهادت يک شاهد حکم نمي کنم.

با اين که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با يک شاهد و سوگند حکم نموده است.

سپس قنبر را آوردم و گواهي داد.

پس گفتي: او برده است و من با گواهي برده حکم نمي کنم.

با اين که گواهي بَرده، اگر عادل باشد پذيرفته است.

آنگاه به او فرمود:

واي بر تو! امام مسلمين بر امور بزرگتر مسلمين مأمون و مورد اعتماد است. [304] .

ازدواج برده

مردي غلام خود را نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بُرد و گفت:

اين برده من بدون اجازه ام ازدواج کرده است.

حضرت به او فرمود:

آنان را از هم جدا کن.

مولا به غلام رو کرده و گفت:

اي دشمن خدا زنت را طلاق بده!

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

چه گفتي؟

مولا گفت: گفتم زنت را طلاق ده.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به غلام رو کرده و به او فرمود:

تو الآن اختيار داري، مي خواهي زنت را طلاق ده و مي خواهي او را بگذارد.

مولا گفت:

يا اميرالمؤمنين! چگونه حقي را که متعلق به من بود به ديگري واگذار نمودي؟

امام علي عليه السلام فرمود: