پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص266

دایره های عجیب ( زرد و سبز ) از آن رُسته است؛ دایره هایی از طلای ناب و زبرجد. اگر برای بال هایش همانندی در روی زمین بجویی؛ چونان شکوفه هایی است از گل های بهاری که دسته بربندند. اگر پرهای رنگین او را به جامه ای تشبیه کنی، چون حلّه هایی منقش است یا همانند بُردهای دلاویز یمانی است. اگر آن را به زینت و زیور همانند خواهی، چون نگین های رنگارنگی است که در انگشترهای نقرۀ جواهرکار گذاشته باشند؛ چون متکبران خرامان راه می رود و جلوه های زیبای دم و بال هایش را می نگرد. از نگریستن به جامه و زیور رنگارنگش به قهقهه می خندد؛ اما چون پاهای خود را می بیند، بانگی حزین بر می آورد که به گریه مانَد و آوازی اندوهگین چون آواز دادخواهان که آشکارا از غم فراوان وی حکایت دارد.

در این متن حسّ دیداری شنونده یا خواننده تحریک می شود و با دخالت عنصر آگاهی به احساس بدل می شود و درنهایت به معرفت منجر می گردد. تصویر دیداری در این متن به همراه تشبیه و استعاره و دیگر گونه های بلاغی، تصویری هنری از یک پدیده ارائه می نماید.

حضرت در جای دیگر در وصف خفاش می فرماید: « وَ مِن لَطائفِ صَنعَتِه وَ عَجَائبِ خِلقَتِهِ، مَا أرَانَا مِن غَوامِضِ الحِکمةِ فِی هِذِه الخَفافیش … فَهِیَ مُسدَلَةُ الجُفُونِ بِالنّهارِ عَلَی حِدَاقِها وَ جاعِلَةُ اللّیلِ سِراجاً تَستَدِلُّ بِهِ فِی التِماسِ أرزَاقِهَا. فَلایَرُدُّ أبصَارَها إسدَافُ ظُلمَتِه وَ لاَتَمتنعُ مِن المُضِیِّ فِیه لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ :[1] از لطایف صنع و شگفتی های خلقت او؛ همانا آفرینش حکیمانه خفاشان را می بینیم … خفاش به هنگام روز پلک هایش را بر روی حدقه های چشمانش

  1. 1. . همان، خ155.