پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص254

در این حکمت زیبا تکرار کلمه « دار » و جناس میان « ممرّ و مقرّ » کلام را آهنگین کرده است.

همشکلی ها و همگونی های میان واج ها و تک واژهای کلمات در این گونه سخنان حکمت آمیز حضرت عليه السلام به دور از هرگونه تکلّف طبیعی جلوه می نماید و موجب تناسبی زیبا می گردد؛ مثلاً در این عبارات:

« أغنَی الغِنی العَقلُ وَ أوحَشُ الوَحشَةِ العُجبُ :[1] برترین بی نیازی ها عقل است و بالاترین ترس ها خود پسندی است ».

« صِحّةُ الجَسدِ مِن قلِّةِ الحَسَد :[2] تندرستی از کمی حسد است ».

در این دو عبارت نه تنها حس و ذوق شنیداری مخاطب بهره مند می شود، بلکه حس و ذوق و عاطفه دیداری وی نیز فعال می گردد و نمونه دیگر:

« فَعیِشُکَ قَصیرٌ و َخَطرُکَ یَسیرٌ وَ أمَلُکَ حَقیرُ :[3] زندگی ات کوتاه و بزرگی ات اندک و آرزوهایت حقیر است ».

« العَجزُ آفَةٌ وَالصّبرُ شَجاعَةٌ :[4] ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت ».

گاه حضرت عليه السلام با اندک تغییر در حرف یک واژه که در اصطلاح علم بدیع به آن جناس شبه اشتقاق گویند، سخنی می آفریند که آهنگین و زیبا می گردد؛ برای نمونه ایشان می فرماید:

« أهلُها عَلَی سَاقٍ وَ سِیاقٍ وَ لِحَاقٍ وَ فِراقٍ …:[5] مردمش در سختی و رهرو به سوی مرگ اند و اگر به یکی می رسند، از دیگری جدا می افتند ».

  1. 1. . همان، حکمت 38.
  2. 2. . همان، حکمت 256.
  3. 3. . همان، حکمت 77.
  4. 4. . همان، حکمت 4.
  5. 5. . همان، خ191.