پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص173

سخن که ما در جنگ و نفرات برابریم، نه؛ چنین است که تو در شک و تردید هستی و من مرد یقینم و مردم شام به دنیا آزمندتر نیستند، از مردم عراق به آخرت؛ اما این سخنت که گفتی ما فرزندان عبد منافیم، آری؛ ما نیز چنین هستیم؛ ولی نه امیّه همانند هاشم است و نه حرب مثل عبدالمطلب و نه ابوسفیان همچون ابوطالب و نه مهاجر در راه خدا مثل اسیر آزادشده می باشد و آن که نسبی آشکار دارد، با آن که خود را به خاندانی بسته، هرگز برابر نباشد. آن که بر حق است، همتای آن که بر باطل است، نَبُود و نه مؤمن چون دغلکار و چه بد فرزندی است، آن که تابع پدرانی است که همه در آتش سرنگون شده اند.

در این متن مجموعه ای از تضادها و تقابل ها را می بینیم که به دو گروه معنایی متضاد تحت عنوان « خیر و شرّ » و « حق و باطل » وابسته اند. این تقابل ها و تضادها را می توان به دسته های ذیل تقسیم کرد:

علی معاویه هاشم امیّه

الیوم أمس عبدالمطلب حرب

الحق الباطل ابوطالب ابوسفیان

الجنه النار المهاجر الطلیق

الیقین لشک الصریح اللضیق

اهل العراق اهل الشام المحق المبطل

الاخرة الدنیا المؤمن المدغل

امام عليه السلام این تکنیک های تقابلی را که در ذهن مخاطب حاضر می نماید، در دسته های مختلفی چون افراد، گروه ها، زمان و مکان آورده است. این تقابل ها علی رغم فراوانی در این نامه، به هم پیوسته اند و هر یک با ضد خود