پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص156

رساندن پیام به مخاطب است؛ لذا بایسته آن است که از معانی مشهور و فضاهای گفتمانی نزدیک به مخاطب استفاده شود؛ حال آنکه اساس مجاز لغوی بر دورکردن تصویر و ذهنی کردن آن است؛ لذا حضرت عليه السلام از دورشدن معنا و فضای گفتمانی پرهیز می نمایند و این پدیده زبانی در نهج البلاغه به سبک تبدیل نمی شود.

تصویر بافتی در حوزه لفظ و معنا

تقابل

تقابل را از زیبایی های حوزه معنا می دانند؛ چون جمع میان دو معنای متضاد در کلام است. اسامی دیگر این سبک بیانی، طباق و مقابله می باشد. گرچه در دانش بدیع از آن سخن رفته است، کارکرد این فنّ در حوزه معناست. ابن معتز در کتاب البدیع تقابل را گونۀ سیزدهم نام برده است .[1] این تداخل ابواب نزد گذشتگان وجود داشته است؛ مثلاً ابن معتز برخی تصویرهای بیانی مثل استعاره و کنایه را در حوزه بدیع آورده است و ابن ابی الاصبع مصری، برخی از باب های دانش معانی مثل اطناب و تکرار و ایجاز را در بدیع ذکر کرده است. در هر حال مقابله و طباق چندان تفاوتی با هم ندارند؛ تنها تفاوت آنها در کارکردشان در حوزه گسترش معناست، اما از حیث تعریف می توان گفت که مطابقه یا طباق، بخشی از مقابله است؛ چون طباق اگر متعدد باشد یا پیچیده گردد، به مقابله بدل می شود؛ هرچند کسی چون ابن اثیر هر دو را تحت یک اصطلاح یعنی « مقابله » آورده است .[2] در هر حال ما در اینجا از هر دو گونه در خطبه های نهج البلاغه سخن خواهیم گفت. این دو گونه که در

  1. 1. . ابن‌معتز؛ البدیع؛ ص935.
  2. 2. . ابن‌اثیر؛ المثل السائر؛ ج2، ص265.