پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص57

3. ادبیات به منزلۀ داستان (برساخته بودن)

اثر ادبی رخدادی زبانی است که جهانی داستانی را فرا می افکند که گوینده، کُنشگران و رخدادها و مخاطبانی ضمنی دارد. آثار ادبی راجع به افرادی خیالی اند نه تاریخی. برساخته بودن ادبیات، زبان را از زمینه های دیگری که ممکن است در آنها به کار رود، جدا می افکند و رابطه اشاره ای را با جهانِ قابل تفسیر باز می گذارد.

4. ادبیات به منزله شیء زیبایی شناختی

زیبایی شناسی به طور تاریخی نظریه هنر است و در آن مباحثاتی وجود داشته است؛ مباحثاتی درباره اینکه آیا زیبایی مختص عینِ آثار هنری است یا پاسخ ذهنی بینندگان است و اینکه « زیبا » با « حقیقی » و « نیک » چه رابطه ای دارد.

اشیاء زیبایی شناختی از نظر کانت و نظریه پردازان دیگر دارای هدفمندی بی هدف اند؛ یعنی ساخت آنها هدفمند است و طوری ساخته شده اند که اجزای آنها برای نیل به غایتی با هم کار می کنند؛ اما غایتِ خود اثر هنری، لذّت در خود اثر یا لذّتی است که اثر موجب آن می شود و هدفی بیرونی ندارد؛ به تعبیر دیگر درنظرگرفتن یک متن به منزله ادبیات به معنای پرسش درباره سهم اجزای آن در تأثیر کلّ است، نه اینکه بپنداریم، در اصل رقم خورده تا هدفی را برآورد؛ مثلاً اطلاعاتی به ما بدهد یا ما را متقاعد کند.

5. ادبیات به منزله سازه ای بینامتنی یا بازتابندۀ خود

برخی بر آن اند که آثار از آثار دیگر ساخته می شوند. آفرینش هر اثر به