پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص56

بهره گیری از آن، نداشتن مقصود عملی و البته افسانگی در چارچوب یک تحلیل معنایی، بیان دیگری از اصطلاحات قدیمی زیبایی شناسی، قالب بندی، ابداع، تخیل و آفرینش هستند ».[1]

صورت بندی ماهیت ادبیات

ماهیت ادبیات را می توان در امور زیر صورت بندی کرد :[2]

1. ادبیات به منزلۀ برجسته سازی زبان

اغلب گفته اند که « ادبیت » بیش از هر چیز در سازماندهی زبان نهفته است؛ به گونه ای که ادبیات را از زبانی که به مقاصد دیگر به کار می رود، تمییزپذیر کند. ادبیات، زبانی است که خودِ زبان را برجسته می کند و سبب غرابت آن می شود و آن را به رخ می کشد: « نگاه کن من زبانم ».

2. ادبیات به منزلۀ یکپارچه سازی زبان

ادبیات زبانی است که در آن عناصر و اجزای گوناگون متنی در رابطه ای پیچیده با هم قرار می گیرند. مراد آن نیست که روابط بین سطوح مختلف زبان، فقط در ادبیات محلی از اعراب دارند؛ بلکه می خواهیم بگوییم، بیشتر در ادبیات است که در پی جستجو و بهره گیری از روابط صورت و معنا یا درون مایه و دستور زبان بر می آییم و در تلاش برای درک سهم هر عنصر در تأثیر کلّ، یکپارچگی، هماهنگی، تنش یا ناهمخوانی آنها را در می یابیم.

  1. 1. . همان، ص18.
  2. 2. . جاناتان کالر؛ نظریه ادبی؛ ص45-47.