مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص264
آمده، زمينه رويش نهال انسان گشته است. با آن كه قرآن كتاب علم نيست. همه آورده هايش علمى است و هرگز سخن خرافه و ضدّ علمى در آن راه ندارد. تصوير خلقت انسان در قرآن، دقيقاً با يافته هاى متين علمى در اين باب نيز سازگار است كه ريشه حيات را در خاك مى داند. امّا اين كه قرآن آفرينش هر جاندارى را از آب مى داند،(1) از آن روست كه تا خاك با آب آميخته نشود و در جوار آن نماند، حمأ مسنون (= گل سياه و بدبو) شكل نمى گيرد. پس آنچه جز همين مدلول قرآنى، برگرفته از خرافات تورات و انجيل به كتب تفسيرى و روايى راه يافته است، با ذات قرآن ناسازگار است و بايد آن را به ديوار كوبيد. در پرتو همين نگرش قرآنى، روشن مى شود كه بسيارى از آراى علمى امروز در باب خلقت آدم با انديشه دينى اصيل ناسازگارى ندارند و نبايد با تعصّب و خشك سرى ميان علم و دين تباين نمودار كرد و به اين ترتيب سبب دورى عالمان از دين شد. اكنون تصويرى را كه قرآن، خود، ارائه كرده خاككگِلِ خشك كآميزش با آب و تبديل به گل سياه و بدبوك خلقت آدم مقايسه كنيد با آنچه بسيارى از مفسّران آورده اند. مثلا قرطبى مى گويد: خداوند، آدم را به دست خود آفريد. او پيكرى بود از گِل به مدّت چهل سال از مقدار روز جمعه. پس فرشتگان بر او عبور كردند و از آنچه ديدند هراسان شدند، و بيش از همه ابليس هراسيد. پس بر او مى گذشت و بر او ضربه مى زد و آن پيكر به صدا درمى آمد، همچون صداى گلِ پخته…(2)
اكنون بايد از شجره اى سخن بگوييم كه آدم از آن خورد. اين درخت براى
1. انبيا / 30. 2. تفسير قرطبى، ج 1، ص 280.