مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص247
از جلوه هاى زشتى و فساد و گمراهى در قلب ايشان پرورش مى يابد; جلوه هايى مانند اعمال ناشايست چون لواط وتنگ نظرى اقتصادى، و ابليس و شيطان. در قصّه آدم، مخاطب به راستى در فضايى قرارمى گيرد كه لبريز از نفرت و بيزارى از ابليس و نيروهاى شيطانى است. در اين قصّه، دشمنى ميان آدم و شيطان بسيار هنرمندانه ترسيم مى شود و امتداد اين دشمنى به مؤمنان تلقين مى گردد. در قصّه موسى و هود و صالح، نحوه برخورد مستكبران و معاندان بسى ظريف و چشمگير پرورانده مى شود و همان احساس كينه و نفرت نسبت به ابليس را در مورد اين مستكبران تداعى مى كند. حتّى كيفرها و عقاب هايى كه در اين قصّه ها براى فرعون و قوم عاد و ثمود برشمرده شده است، با عنايت به شدّت و هراس انگيزى آن ها، ظاهراً از اين روست كه بر اين نفرت و بيزارى مؤمنان از جبهه باطل بيفزايد. در اين حالت است كه مؤمنان هرگز نسبت به مهاجمان و معاندان، احساس شفقت و حتّى يكسان نگرى نمى كنند وهمواره آن ها را به چشم دشمنى و عداوت مى بينند. و اين، خود، از پايه هاى حفظ كيان يك دعوت است. همين حسّ بيزارى جويى در برخى ديگر از قصّه هاى قرآن، نسبت به عبادت بُتان و خدانمايان اوج مى گيرد. در اين قصّه ها، با صحنه سازى هاى عاطفى و هيجان انگيز، كينه مؤمنان به هر چيز و هركس كه جز خدا به پرستش گرفته شود برانگيخته مى گردد. در قصّه ابراهيم، اين حس بسيار عميق و متعالى مى شود و از همه ابزارها و عناصر هنرى براى تحقير بُتان بهرهورى مى گردد، به ويژه آن جا كه ابراهيم قهرمانوار بت ها را در هم مى شكند و آن گاه بت بزرگ را متّهم مى كند تا مردم همه روزگاران پوشالى بودن نيروهاى غيرتوحيدى را لمس كنند.