مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص238
مآ اَظُنُّ اَنْ تَبيدَ هذِه اَبَدًا . وَمآ اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ اِلى رَبّى لاََجِدَنَّ خَيْرًا مِنْها مُنْقَلَباً.(1) نپندارم كه اين باغ هرگز از ميان برود. و نپندارم كه قيامت هم بيايد. و اگر هم مرا نزد خدا برند، جايگاهى بهتر از اين باغ خواهم يافت. امّا قصّه به همين جا پايان نمى پذيرد، زيرا اين جا نقطه غلبه هوا و هوس در عرصه مبارزه است. همين جاست كه نداى انسان حقيقى برمى خيزد: ( اَكَفَرْتَ بِالَّذى خَلَقَكَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ سَوّئكَ رَجُلاً . لكِنّا هُوَ اللهُ رَبّى وَلا اُشْرِكُ بِرَبّى اَحَدًا . وَلَوْلا اِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ماشآءاللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَوَلَدًا . فَعَسى رَبّى اَنْ يُؤتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْها حُسْبانًا مِنَ السَّمآءِ فَتُصْبِحَ صَعيدًا زَلَقًا . اَوْ يُصْبِحَ مآؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطيعَ لَهُ طَلَباً.) (2) آيا بر آن كس كه تو را از خاك و سپس از نطفه بيافريد و مردى راست بالا كرد، كافر شده اى؟ ولى او خداى يكتا پروردگار من است و من هيچ كس را شريك پروردگارم نمى سازم . چرا آنگاه كه به باغ خود درآمدى نگفتى: هرچه خداوند خواهد، و هيچ نيرويى جز نيروى خدا نيست؟ اگر مى بينى كه دارايى و فرزند من كمتر از تو است، شايد پروردگار من مرا چيزى بهتر از باغ تو دهد. شايد بر آن باغ صاعقه اى بفرستد و آن را به زمينى صاف و لغزنده بدل سازد . يا آب آن بر زمين فرو رود و هرگز به يافتن آن قدرت نيابى. و در اين لحظه است كه رشته هاى پندار از هم مى گسلند و حقيقت در عرصه نبرد پيروز مى شود: ( وَاُحيطَ بِثَمَرِه فَاَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى مآ اَنْفَقَ فيها وَهِىَ خاويَةٌ عَلى عُروُشِها وَيَقُولُ يا لَيْتَنى لَمْ اُشْرِكْ بِرَبّى اَحَدًا . وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللهِ وَما كانَ مُنْتَصِرًا.) (3)
1. كهف / 35 و 36. 2. كهف / 37 تا 41. 3. كهف / 42 و 43.