مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص227
دلسوزى و پايمردى راه خويش را ادامه دهد و بر رسالت خود پاى بفشارد. پيامبران خدا به دليل داشتن همين بينش صحيح از ناموس اجتماع و سنّت طبيعى انسانى، در برابر آزارها و گزندها صبورى مىورزيدند و با ايمان و اعتقادى روشن، آزارشان را برخاسته از همان حسّ طبيعى مى دانستند. پس هرگز توده ها را دشمن خويش نمى شمردند و با اسلوب هايى كه خداوند به آنان تعليم مى كرد، رفته رفته در ايمان آنان تصّرف مى كردند تا انديشه توحيدى را جايگزين آن سازند.
پيامبران به راه و مرام خود ايمان داشتند و از اين رو هرگز نسبت به پيروزى خويش شك نمى كردند. پيروزى براى آن هاعمل به وظيفه انذار و تبشير بود و وعده اِلاهى همواره در جانشان چراغ رسالت را برمى افروخت: ( ثُمَّ نُنَجّى رُسُلَنا وَالَّذينَ امَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِى الْمُؤمِنينَ) (1) آنگاه پيامبرانمان و كسانى را كه ايمان آورده اند مى رهانيم، زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را برهانيم. حتّى گاه فشارها و آزارها سبب مى شده است كه پيام آوران اِلاهى در آستانه افسردگى قرارگيرند، ولى باز همان اميد به آينده و چشمداشت به لطف خداوند آنان را نجات مى داده است: ( وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لآ اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالمينَ ) (فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤمِنينَ.) (2) و ذوالنّون را آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه هرگز بر او تنگ نمى گيريم. و در
1. يونس / 103. 2. انبيا / 87 و 88.