مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص181
(وَلَقَدْ جآءَتْ رُسُلُنآ اِبْرهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ اَنْ جآءَ بِعِجْل حَنيذ . فَلَمّا رَآ اَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ اِلَيهِ نَكِرَهُمْ وَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ اِنّا اُرْسِلْنآ اِلى قَوْمِ لُوط . وَامْرَاَتُهُ قآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحقَ وَمِنْ وَرآءِ اِسْحقَ يَعْقُوبَ . قالَتْ يا وَيْلَتى ءَاَلِدُ وَاَنَا عَجُوزٌ وَهذا بَعْلى شَيْخاً اِنَّ هذا لَشَىْءٌ عَجيبٌ . قالُوآ اَتَعْجَبينَ مِنْ اَمْرِاللهِ رَحْمَتُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ اِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ . فَلَمّا ذَهَبَ عَنْ اِبْرهيمَ الرَّوْعُ وَجآءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فى قَوْمِ لُوط . اِنَّ اِبْرهيمَ لَحَليمٌ اَوّاهٌ مُنيبٌ . يآ اِبْرهيمُ اَعْرِضْ عَنْ هذا اِنَّهُ قَدْ جآءَ اَمْرُرَبِّكَ وَاِنَّهُمْ اتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُود.) (1) به تحقيق رسولان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام. گفت: سلام. و لحظه اى بعد گوساله اى بريان حاضر آورد . و چون ديد كه بدان دست نمى يازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آنها بيمناك شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده ايم . زنش كه ايستاده بود، خنديد. او را به اسحاق بشارت داديم و پس از اسحاق به يعقوب . زن گفت: واى بر من، آيا در اين پير سالى مى زايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبى است . گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مى كنى؟ رحمت و بركات خدا بر شما اهل اين خانه ارزانى باد. او ستودنى و بزرگوار است . چون وحشت از ابراهيم برفت و او را نويد آمد، با ما درباره قوم لوط به مجادله برخاست. ابراهيم بردبار است و رئوف است و فرمانبردار است . اى ابراهيم، از اين سخن اعراض كن. فرمان پروردگارت فراز آمده است و بر آنها عذابى كه هيچ برگشتى ندارد فرود خواهد آمد . روايت سوره ذاريات: (هَلْ اَتئكَ حَديثُ ضَيْفِ اِبْرهيمَ الْمُكْرَمينَ . اِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ . فَراغَ اِلى اَهْلِه فَجآءَ بِعِجْل سَمين . فَقَرَّبَهُ اِلَيْهِمْ قالَ اَلا تَأْكُلُونَ . فَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلام عَليم . فَاَقْبَلَتِ امْرَاَتُهُ فى صَرَّة فَصَكَّتْ وَجْهَها وَقالَتْ عَجُوزٌ عَقيمٌ . قالُوا كَذلِكِ قالَ )
1. هود / 69 تا 76.