مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص144
سازند. با اين سه روش، ديگر اميدى نبود كه آنچه اين عالمان مى گويند حقيقت محض باشد. شواهد تاريخى نشان مى دهند كه تنها گروهى اندك از اين دانشوران جرأت يافتند حق را براى مردم بازگويند. مثلا تنها چند راهب حق پژوه بودند كه ظهور محمّد را بشارت و خبر دادند، در حالى كه به تصريح قرآن، اين رويداد عظيم در همه كتب پيشين پيش بينى شده بود. از اين گذشته، وجود اختلاف هاى بسيار در نقل وقايع تاريخى نشان مى دهد كه اين دانشوران برپايه آرا و اغراض خود و نيز زير نفوذ احزاب و نحله هاى آن عصر، بخشى از مطالب را به لوث تحريف مى آلودند. وگرنه، چگونه ممكن است از متونى واحد چنان اقوال گونه گونى برخيزد؟ به اين ترتيب، بايد پذيرفت كه عناصر اصلى قصّه هاى قرآن در همان مجموعه هايى ريشه داشت كه پايه دانش مردم آن روز بود، همچون تورات و انجيل و خبرنامه هاى پيشين. امّا قرآن نه تنها موادّ آن ها را دستمايه قرار نداد، بلكه بارها تصريح كرد كه تنها حقّ ناب را در قصّه هاى خويش راه مى دهد و ساخته ها و پرداخته هاى احبار و عالمان يهود و … را وقعى نمى نهد: ( إنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ) (1) همانا اين داستانى است راست و درست. تِلْكَ آياتُ اللهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرسَلينَ.(2) اين است آيات خدا كه به راستى بر تو مى خوانيم و تو از پيامبران هستى. لَقَدْ كانَ فى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِولِى الألْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى ولكِنْ تَصْديقَ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصيلَ كُلِّ شَىْء وهُدىً وَرَحْمَةً لِقَوم يُؤْمِنُونَ.(3) در داستانهايشان خردمندان را عبرتى است. اين داستانى برساخته نيست، بلكه
1. آل عمران / 62. 2. بقره / 252. 3. يوسف / 111.