مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص133
هنگامى كه مى گوييم قصّه هاى قرآن از معيارهاى ادبى بشرى پيروى نمى كنند، بايد تبيين كنيم كه آن معيارها كدام هايند. آن گاه كه هنرمندى مى خواهد رويدادى تاريخى رادر اثرى ادبى روايت كند، بى شك گونه اى آزادى را مى طلبد. اين آزادى گرچه بى حدّ و حصر نيست، به هر حال هنرمند را در خلق تصاوير مجال مى بخشد و او را از تاريخ نگار ممتاز مى كند. بعضى از جلوه هاى اين آزادى چنين هستند: 1. انتخاب بخشى از رويدادها و كنارنهادن بخشى ديگر. 2. ناديده گرفتن برخى از مختصّات تاريخى مانند زمان و مكان حوادث. 3. روى برگرداندن از ترتيب و تقدّم و تأخّر تاريخىِ رويدادها. 4. تصرّف در روايت هاى تاريخى و افزودن و كاستن بعضى صحنه ها و شخصيّت ها.(1) اين اختيار از آن روست كه ادبيّات، به ويژه ادبيّات داستانى، معمولا با صورت هاى ذهنى مخاطبان خود سرو كار دارد; صورت هايى كه گاه دقيقاً با حقايق تاريخى سازگارى ندارند. اين سخن مشهور است كه «ادبيّات با اشيا نه همان گونه كه هستند، بل آن گونه كه به نظر مى رسند، سروكار دارد». مدار هنر، عاطفه و احساس مخاطب است نه عقل و لزوم منطقى. در شگردهاى بيانى همچون تشبيه و استعاره و كنايه و تمثيل، اساساً لزوم عرفى در نظر است و نه منطقى.(2)
1. مقايسه شود با زنجيره تلويزيونى «سربداران» كه سازندگانش از آغاز، خلق يك اثر هنرى را با دستمايه قيام سربداران دنبال مى كردند و از اين رو اشخاصى را جان بخشيدند و بال و پر دادند كه اصل وجود تاريخى آن ها محرز نبود يا، همچون فاطمه، فقط يك نام از آنان در دست بود. و اين، البتّه، به جاى خود، محلّ تأمّل است. 2. بنگريد به: شروح التّلخيص، ج 3، ص 373.