مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص119
روشن است كه در اين آيات، سخن از كسانى است كه مجموعه قرآن و نه تنها قصّه هايش را اساطير الاوّلين مى دانند و از اين رهگذر مى خواهند در مقام عناد و جدال، كلّ قرآن را بدون پايه و بى اصل و اساس قلمدادكنند. پس اين تهمت براى تكذيب مجموعه دعوت پيامبرو غير وحيانى شمردنِ آن است. در آيه سوره انفال، بايد انديشيد چه آياتى بر مشركان تلاوت مى شده كه ايشان آن ها را اساطير الاوّلين مى پنداشته اند. آيا همان آياتى نبوده اند كه بيش از هر چيز بر توحيد و دعوت توحيدى پاى مى فشرده اند؟ با چه دليلى مى توان گفت كه اين آيات منحصر به قصص و اخبار بوده اند؟ اين تكذيب به همه دعوت پيامبر باز مى گشته و در رديف ديگر مكرها و توطئه هاى آنان براى مقابله با اسلام بوده است. آيه پيش از آن نيز بر اين حقيقت گواهى مى دهد: (وَاِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ اَوْ يَقْتُلُوكَ اَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْماكِرينَ.) (1) و آن هنگام را به يادآور كه كافران درباره تو مكرى كردند تا در بندت افكنند يا بكشندت يا از شهر بيرون سازند. آنان مكر كردند و خدا نيز مكر كرد و خدا بهترين مكر كنندگان است. حتّى آيه بعد نيز نشان مى دهد كه آنان اصل دعوت پيامبر را دروغ مى شمرده اند، تا جايى كه خداوند را چنين خطاب مى كرده اند: وَاِذْ قالُوا اللّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّمآءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذاب اَليم.(2) و آن هنگام را كه گفتند: بارخدايا، اگر اين كه از جانب تو آمده حق است، بر ما از آسمان بارانى از سنگ ببار يا عذاب دردآورى بر ما بفرست. و اين كاملا همنَواست با آنچه قوم شعيب در مقام تكذيب پيامبر خود بر زبان راندند:
1. انفال / 30. 2. انفال / 32.