پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص106

(مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْض فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنآ اِلى سَوآءِ الْصِّراطِ . اِنَّ هذا اَخى لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِىَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ اَكْفِلْنيها وَعَزَّنى فىِ الْخِطابِ . قالَ لَقَد ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نعْجَتِكَ اِلى نِعاجِه وَاِنَّ كَثيرًا مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغى بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض اِلاّ الَّذينَ امَنوا وَعَمِلُواالْصّالِحاتِ وَقَليلٌ ما هُمْ وَظَنَّ داودُ اَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ راكِعاً وَاَنابَ . فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَاِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَحُسْنَ مَاب.) (1) آيا خبر آن مدعيان را شنيده اى آنگاه كه از ديوار قصر بالا رفتند؟ بر داود داخل شدند. داود از آنها ترسيد. گفتند: مترس، ما دو مدعى هستيم كه يكى بر ديگرى ستم كرده است. ميان ما به حق داورى كن و پاى از عدالت بيرون منه و ما را به راه راست هدايت كن . اين برادر من است. او را نود و نه ميش است و مرا يك ميش. مى گويد: آن را هم به من واگذار، و در دعوى بر من غلبه يافته است . داود گفت: او كه ميش تو را از تو مى خواهد تا به ميشهاى خويش بيفزايد بر تو ستم مى كند. و بسيارى از شريكان جز كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند ـ و اينان نيز اندك هستند ـ بر يكديگر ستم مى كنند. و داود دانست كه او را آزموده ايم. پس از پَروردگارش آمرزش خواست و به ركوع درافتاد و توبه كرد . ما اين خطايش را بخشيديم . او را به درگاه ما تقرب است و بازگشتى نيكو. آرى، نكته مورد بحث مفسّران در اين قصّه آن است كه اگر اين دو كه بر داوود واردشدند فرشته بودند چگونه سخنِ ناراست و غير حقيقى گفتند، در حالى كه خداوند تصريح فرموده است: «لا يَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ.»(2) (= فرشتگان در سخن بر خدا پيشى نمى گيرند و به فرمان او كار مى كنند) و نيز «وَيَفْعَلُونَ ما يُؤمَرونَ»(3) (=و آنچه را فرمان مى گيرند، انجام مى دهند). مفسّرانى چون «زمخشرى» و «ابوالشّعود» براى حلّ اين مشكل، گفته اند كه اين سخن


1. ص / 21 تا 25. 2. انبيا / 27. 3. نحل / 50 و تحريم / 6.