مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص95
عقل، با همان تعريف، نتواند وجود «جن» را بپذيرد، اين گروه سعى مى كنند يا جن را به گونه اى عقل پذير معنا كنند و يا اساساً وجود آن را منكر شوند. ليكن از آن جا كه قرآن به وجود جن تصريح كرده است، اينان ناچارند روشى نهادين در اين باب در پيش گيرند تا در موارد ديگر دچار تناقض نشوند. ساده ترين و رايج ترين گونه اين روش همين است كه بعضى از مفاهيم وحيانى را از باب نماد و اسطوره و تمثيل و همانند آن ها به شمار آورند. نتايج چنين شگردى به صورت هاى متفاوت ظاهر مى شوند. يكى از آن ها، در مَثَل، اين است: «قرآن، خود، به وجود پديده اى به نام جن اذعان ندارد; ليكن از آن جا كه مخاطبان آن روز وجود جن را مسلّم فرض مى كرده اند، قرآن نيز با آنان همنوايى كرده و پديده اى به نام جن را مفروض دانسته است.» نقد و نظر: پيداست كه پذيرش چنين نظريّه اى، برابراست با انكار صدق و راستى قرآن. مثلا قرآنى كه از جنيّان خبر مى دهد و اخبار آن ها را مى آوَرد و وحى خداوند به آنان را ذكر مى كند و اين همه را از مشركان اخذ مى كند، آيا در اخبار و اقوال ديگر خود نيز چنين عمل نكرده است؟ گشودن اين باب، هيچ ختم و پايانى ندارد. هر مفهوم و خبر وحيانى را كه با عقل بشرى ناسازگار باشد، مى توان چنين تأويل و منقلب كرد: وجود را عدم پنداشت وعدم را وجود; خير را شر پنداشت و شر را خير. 2. رويكردهاى ادبى و هنرى به مكاتب و سبك هاى غربى سبب گشت كه مسلمانان احساس كنند در ميدان رقابت با ديگران عرصه را خواهند باخت. موج داستان نويسى در سده هاى اخير، به ويژه سده نوزدهم، و پديدآورى شاهكارهاى ادبى بشرى در مغرب زمين موجب شد كه دينداران نيز به جنبش درآيند و قرآن و وحى را با اين مكتب ها و سبك ها همراه و هماهنگ تفسير كنند تا از اين رهگذر، هم مبانى وحيانى را همپاى هنرِ پيشرفته جلوه دهند و هم زمينه تلاش هاى تازه