پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص92

«هامان» در زمان موسى و فرعون نمى زيسته و زمانى دراز پس از ايشان زاده شده است. پس اين كه هامان در زمان فرعون مى زيسته، خطايى تاريخى است. نمى توان گفت منافاتى ندارد كه دو نفر به نام هامان بوده باشند، يكى در زمان فرعون و ديگرى پس از او; زيرا اگر چنين بود از هامانِ وزير، با آن شخصيّت نافذ و سرشناس، حتماً نام و نشانى در تاريخ مى مانْد. اين همانند آن است كه كسى بگويد «ابوحنيفه» در زمان پيامبر اسلام مى زيسته است. حتّى اگر كسى مدّعى شود كه كسى به نام ابوحنيفه نيز در زمان پيامبر مى زيسته، اهل تاريخ، با توجّه به سرشناسى ابو حنيفه، اين توجيه را نمى پذيرند.(1) نيز قاضى عبدالجبّار مى نويسد: درباره آيه «يا اخت هارون»(2) گفته شده است: «چگونه ممكن است مريم خواهر هارون دانسته شود، در حالى كه ميان او و هارون، برادر موسى، زمانى بس دراز فاصله بوده است؟» پاسخ ما اين است كه ظاهراً اين هارون، فردى ديگر بوده است نه برادر موسى. از اين گذشته، چه بسا «خواهر هارون» ناظر به اين باشد كه مريم از نسل هارون بوده است، همان گونه كه به مردى از قريش «برادر قريش» مى گويند.(3) دكتر خلف الله در اثبات ناسازگارى مفاد برخى از قصّه ها با علم و عقل نيز شواهدى آورده است. از آن جمله، اين دو شاهد را بنگريد. فخر رازى در تفسير قصّه ذوالقرنين چنين مى نگارد: با دليل ثابت شده است كه زمين كُروى است و آسمان بر آن محيط است. نيز ترديدى نيست كه خورشيد در همين فلك قرار دارد. پس اين كه در قرآن آمده: «خورشيد در چشمه اى گِل آلود و سياه غروب مى كند و ذوالقرنين گروهى را نزد آن چشمه يافت»،(4) از دو جهت با مشكل رو به روست: يكى اين كه مردم نمى توانند نزديك


1. التّفسير الكبير، ج 7، ص 277. 2. مريم / 28. 3. قاضى عبدالجبّار: تنزيه القرآن عن المطاعن، ص 220. 4. كهف / 86.