مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص43
همواره در تكاپو با صحنه ها نگاه دارد.
انتخاب قطعه هاى خاصّ زمانى و مكانى در قصّه قرآنى با دقّت كافى صورت پذيرفته است.(1) ايجاز اعجازين قصّه هاى قرآن، گذشته از جنبه بلاغى و واژگانى، بيش تر مربوط به دقّت در گزينش صحنه هاى مؤثّر در روال قصّه و كنار نهادن بخش هاى زايد است. و اين، كارى است كه در تدوين نهايى يك اثر هنرى بسى كارساز است. برترين نمونه هاى اين تدوين در قصّه هاى يوسف و مريم وسليمان و ملكه سبأ و اصحاب كهف به چشم مى خورند. از ميان اين نمونه ها، به اعتقاد برخى، كامل ترين تصوير هنرى در قصّه يوسف به نمايش نهاده شده است، به ويژه كه اين قصّه در قدرت تعبير روحى، عقيدتى، تربيتى، و حركتى بسيار شاخص و بى نظير است.(2)
در روايت قصّه هاى تاريخى، دو اسلوب عمده يافت مى شوند: 1 . روايت غيابى. 2 . روايت حضورى. در اسلوب غيابى، گوينده قصّه روايت كننده حوادث است و با نحوه بيان خود نشان مى دهد كه فقط گزارشگر اخبار واقوال است. از اين رو، در اسلوب غيابى، معمولا كلمه «گفت» تكرار مى شود.
1. ثروت اباظه: السّرد القصصى فى القرآن الكريم، ص 9 تا 11 و ص 105 تا 107. 2. سيّد قطب: فى ظلال القرآن، ج 4،ص 1951.