مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص39
با آن كه قصّه هاى قرآن بازگوينده حقايق مسلّم تاريخى اند، هرگز نمى توان گفت قصّه گويى در قرآن برابر است با نقل وقايع تاريخى به طور مطلق و محض. آنچه قصّه گويى و تاريخ نگارى را در قرآن از هم ممتاز مى سازد، ويژگى فنّى قصّه هاى قرآن است. اين ويژگى عبارت است از بيان اعجازين و نيز القاى نظمى خاص به واقعيّت هاى برگزيده از تاريخ، به گونه اى كه خواننده احساس مى كند رويدادها و آدم ها نزد او حضور دارند و با او سخن مى گويند. و اگر چنين نباشد، هرگز فايده اصلى قصّه گويى قرآن، يعنى عبرت گيرى و موعظه يابى، حاصل نمى شود. به همين دليل، كافران در برخورد با چنين بيان اعجازين و هنرمندانه اى آن را سحر و جادو و اساطير پيشينيان و شعر و قول كاهن مى شمردند. اين نبود مگر به آن دليل كه زير سيطره نفوذ قرآن قرار مى گرفتند و همه تأثيرهاى هنر بشرى، و بسى بيش از آن را، در قرآن مى يافتند. پس واقع نمايى قصّه هاى قرآن هرگز با بيان فنّى و بلاغى و اثرگذار آن ناسازگار نيست. قصّه هاى قرآن در همان حال كه واقعيّت هاى تاريخى را باز مى گويند، بيش از يك قصيده يا رمان يا نمايشنامه در مخاطب اثر مى نهند و در او حس بر مى انگيزند و بال به بالِ رويدادها و شخصيّت هاى قصّه پروازش مى دهند.
اثر «هنرى» اثرى است كه داراى اين سه ويژگى باشد: نوآورى در عرضه،