مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص37
قرآنى قلمداد مى شود، مانند قصّه اصحاب فيل و اصحاب اُخدود.(1) با توّجه به معناى لغوى قصّه و شناخت از كاركرد قصّه در قرآن، به نظر مى رسد حجم قصّه يا تعداد عناصر آن، ملاك مناسبى براى تعيين قلمرو قصّه هاى قرآن نيست. ملاك اصلى در تعيين اين قلمرو، طرح پى گيرانه و هدفمندانه ماجرا است. اگر قرآن ماجرايى رخ داده در زمان گذشته را همراه با نوعى پى گيرى و توالى روايت كرده باشد، به گونه اى كه احساس كنيم آن ماجرا، به خودى خود، مورد نظر قرآن است و يكى از كاركردهاى قصّه قرآنى را دارد، مى توان آن را از قصّه هاى قرآن به شمار آورد. به بيان ديگر، اگر قرآن فقط درباره يك ماجرا يا وجود يك شخصيّت يا گفت و گو گزارش دهد و به خودى خود آن را مورد پرداختِ هر چند كوتاه قرار ندهد، نمى توان آن را قصّه ناميد، مانند «غُلِبت الرّوم». امّا آن گاه كه چنين ملاكى احراز شود، حتّى اگر عبارات كوتاه باشد، مى توان آن را قصّه دانست، مانند قصّه اصحاب فيل. بديهى است كه تفصيل اين بحث نيازمند طرح ديگر فصول اين رساله است.
چنان كه ديديد، قصّه داراى تعريفى خاص است كه با معناى لغوى آن نيز سازگارى دارد. همانند بسيارى از مقولات ديگر، اين تعريف بعداً دستخوش تغييرهايى گشته و كاستى ها و افزايش هايى يافته است. امّا اين دليل نمى شود كه ما اصولا قصّه را در تعريف جديدش محصور كنيم و بر معناى حقيقى آن كاملا ديده بر بنديم. در تعريف هنرى امروز، قصّه يعنى «اثرى ادبى كه نتيجه تخيّل قصّه پرداز در باب اشخاص و حوادث بر پايه نظمى هنرى و بلاغى است، خواه آن اشخاص و
1. القرآن والقصّة الحديثة، ج 1، ص 13 و 31; منهج القصّة فى القرآن، ص 42 و 43.