پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص34

آيا قرآن، خود، به لفظ قصّه اشاره كرده است؟

يكى از پرسش هاى مهم در باب قصّه هاى قرآنى اين است: «چگونه مى توان وجود قصّه را در قرآن پذيرفت، حال آن كه خود قرآن هرگز به آن اشاره اى نكرده است؟ آنچه در قرآن آمده، قَصَصْ (=پى گيرى) بر وزن فَعَلْ است و نه قِصَصْ بر وزن فِعَلْ (= قصّه ها). واين دو با يكديگر متفاوتند.»

شايد بتوان نكته اى را كه يكى از استادان معاصر، سال ها پيش از اين، به پژوهندگان خاطر نشان ساخت، در زمره همين پرسش آورد: در نتيجه اشاعه اسرائيليّات و نصرانيّات و مجوسيّات و شاخ و برگ دادن هاى خيالى به وقايع قرآن، از دير باز يك اشتباه غير قابل اغماض در قرآن رخ داده… كلمه قَصَص در قرآن بر وزن عَسَس آمده نه فِرَق… واژه مزبور صورت جمع ندارد و اصلا به معنى «پى گيرى» و «رديابى» است و پنج بار در كتاب آسمانى به كار رفته و اگر مشتقّات آن را به حساب بياوريم، تقريباً 26 بار آمده است… متأسّفانه كلمه داستان در فارسى بيش تر افسانه و رمان و قصّه را متبادر به ذهن مى كند و احياناً به معنى «ماجراى واقعى» (البتّه موسّعاً) به كار مى رود… در هر حال، قَصَص بر وزن عَسَس به معنى رمان يا حوادث خيالى نيست، بلكه به معنى سرگذشت و ماجراى واقعى است… در نتيجه يك اِعراب گذارى غلط… قَصَص را جمع قصّه گرفته و چه خرافات و سخنان نامعقولى را در اذهان مسلمانان مركوز ساخته اند.(1) در پاسخ بايد گفت همان گونه كه پيش تر گذشت، قِصّه و قَصَص از مادّه اى واحد و در رديف معنايى واحدند. در منابع اصيل لغوى، همچون «لسان العرب» و «صحاح» و «تاج العروس» به اين مطلب تصريح شده است كه قصّه و قَصَص اساساً يك معنا دارند. براى روشن شدن مطلب، خوب است به آنچه در اين سه


1. محمّد مهدى فولادوند اين سخن را به عنوان توضيحات مترجم در ترجمه كتابى از سيّد قطب آورده است: سيّد قطب: آفرينش هنرى در قرآن، محمّد مهدى فولادوند، بنياد قرآن، دوم، 1360، ص 133و 134.