مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص23
عمر قصّه و قصّه گويى به اندازه عمر پيدايش زبان و گويايى انسان است. شرح جنگ ها و تكاپوهاى پدران، قصّه هاى مادران، قصّه گويى هاى دربار پادشاهان، و نقّالى افسانه گويان و حكايت پردازان و پرده خوانان نشان مى دهد كه زندگى انسان هيچ گاه از «قصّه» تهى نبوده است.(1) قصّه همواره منعكس كننده ديدگاه انسان درباره جهان و عوامل ناشناخته پيرامون او و وسيله انتقال و آموزش آداب و سنن، اعتقادات، و تاريخ يك نسل به نسل هاى ديگر بوده است.(2) انسان به خاطر ويژگى هاى خاصّ روحى اش به قصّه علاقه دارد و چه بسا راه و رسم قهرمانان آن را الگوى خود قرار مى دهد. پس با قصّه نه تنها مى توان انسان را با ميراث هاى فرهنگى و آداب جامعه خود و جهان آشنا ساخت وقدرت تفكّر او را پرورش داد، بلكه مى توان زمينه خود سازى و جامعه سازى را در او برانگيخت.(3)محكم ترين دليل بر ريشه دار بودن علاقه انسان به قصّه، توجّه كتاب هاى مذهبى و به خصوص قرآن مجيد به قصّه است. بسيارى از نويسندگان و شاعران و عرفا نيز افكار خود را در قالب قصّه بيان كرده اند.(4) به جرأت مى توان گفت كه در ميان اقوام و فرهنگ هاى گوناگون، هيچ قالب بيانى به قدر قصّه نافذ و مؤثّر نبوده است. اين تأثير آن گاه كه با بلاغت و اعجاز وحى همراه گشته، بسى افزون شده است. در طول تاريخ دعوت اسلامى، مردم از
1. مه دخت پورخالقى چترودى: فرهنگ قصّه هاى پيامبران، آستان قدس رضوى، اوّل، 1371، ص 15 و 16. 2. ديويى چمبرز: قصّه گويى و نمايش خلاّق، ثريّا قزل اياغ، مركز نشر دانشگاهى، اوّل، 1366، ص 5. 3. فرهنگ قصّه هاى پيامبران، ص 16. 4. رضا رهگذر: و امّا بعد…، حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، اوّل، 1366، ص 12.