پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص18

دارد و به همان سان كه «ديانت» بدون دستگيرى پيامبران به كژى و كاستى مى گرايد، «هنرمندى» نيز بى رهنمود خداى هنر و هستى به بيراهه مى رود. از اين جاست كه بايد پيوند دو سويه دين و هنر را، همچون هميشه تاريخ، پاس داشت و در عصر تباهى و بى پناهىِ انسان، در پناه آن آسود و به بلنداى كمال انسان راه جست. از سوى ديگر، ادبيات و هنرهاى ادبى از ديرباز يكى از مهمترين و متداولترين شاخه هاى هنر به شمار مى آمده اند و حتّى با ظهور هنرهاى جديد، هنوز هم از رواج و رونق نيفتاده اند. حتّى مى توان گفت كه سينما، تئاتر و تلويزيون نه تنها با ادبيات سر ستيز نگذاشته اند، بلكه انواع فنون ادبى را به نيكوترين شكل به خدمت گرفته اند. امروزه هنرپژوهان بدرستى بر اين عقيده اند كه رسانه ها و هنرهاى يادشده تنها بر بسترِ پر فيض ادب به شكوفايى و بالندگى مى رسند و بى آن، بار و برى ندارند. بى دليل نيست كه آثار بزرگِ نمايشى و سينمايى در جهان غالباً بر متونِ استوارِ ادبى شكل گرفته است و بسيارى بر اين باورند كه وضعيّتِ ناهنجارِ هنرهاى نمايشى در ايران بيشتر به ضعف مايه هاى داستانى و قصّه نويسى باز مى گردد. از همين جا مى توان اهمّيّت داستان نويسى و قصّه پردازى را بازشناخت. هرچند داستان و رمان، در مفهوم جديد آن، تاريخى بس كوتاه دارد، امّا پيشينه قصّه و قصّه گويى، در معناى وسيع آن، در درازاى ديرين تاريخ ناپيداست و بدرستى نمى توان گفت كه نخستين قصّه را چه كسى پرداخته است. راستى چه كسى مى داند كه كدامين پدر اوّلين حماسه را سرود و در جمع خويشان باز گفت و چگونه مى توان دانست كه كدامين مادر اوّلين زمزمه قصّه را در گوش كودك خويش ترنّم كرد؟ اگر درست بنگريم، قصّه همواره حضورى پيدا و پنهان در زندگى روزمرّه ما داشته و دارد و تاريخ فرهنگ و تمدّن بشرى بدون يادكردى از