پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر هشتم-ج1-ص64

استفاده را كرد مثلا فرض بفرمائيد ما در قصه نويسى ضعيفيم ، من خيال مى كنم يكبار
در همينجا در همين سالن ، به يك مناسبت ديگرى چند سال پيش اين مطلب را گفته
باشم كه ما در قصه نويسى و بخصوص نمايشنامه نويسى خيلى عقبيم ، حالا در نمايشنامه
نويسى مى توان گفت كه ما دو هزار سال عقبيم از غربى ها ، البته اگر شعر را
بحساب نياوريم و اين چيزهايى كه بصورت داستان يا چيزى شبيه نمايشنامه در اشعار
ما هست – از شاهنامه فردوسى تا خمسه نظامى يا ديگرها و ديگرها و ديگرها – اينها
را اگر حساب كنيم كه شعر است نمى شود آن را نمايشنامه به حساب آورد شما ببينيد
كه قبل از ميلاد مسيح در يونان نمايشنامه نويس بوده و نمايشنامه هايى كه تا امروز
موجود است و چاپ مى شود – بعضى شان هم به فارسى ترجمه شده است و بنده هم
بعضى شان را خوانده ام – از آن وقت نمايشنامه نويسى در محيط ادب و فرهنگ غربى
ريشه دارد ، كه حالا ما اين را نداريم و اين ديگر دست ما نيست قصه هم كم و بيش
همين جور است حالا سابقه قصه در آنجا چقدر است ، من نمى دانم اما در بين ما سابقه
قصه اگر چه نسبتا ديرينه است ، اما فرآورده هاى داستانى ما در طول تاريخ ، خيلى
خيلى كم است و قصه هاى قابل اشاره واقعا از عدد انگشتان دو دست بيشتر نيست در
حالى كه صدها قصه بلند هنرمندانه ى بسيار زيبا غربى ها نوشته اند و تجربه اى
خوب در اين زمينه دارند ما بايد به سرعت خودمان را به آنها برسانيم و اما در
زمينه مسائل كنونى ما ، موضوعات گوناگون انقلاب كه حائز كمال اهميت است بايد
موضوع كارهاى هنرى ما قرار بگيرد گاهى آدم مى بيند كه قصه نويس ، نمايشنامه نويس
امروز يا فيلم ساز امروز ، به جاى اين كه به نكات اصلى انقلاب توجه كند و آنها
را به سلك هنر