پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص108

و جهت ديگر آن است كه بهرحال هنر يك خصوصيت بشرى ست ، يك خصوصيت

انسانى ست ، نمى توان يك جامعه را تكامل داد اما هنر او را نديده گرفت ، مثل
جسمى كه بخشى از اعضاى او رشد كند و برخى نه . هنر جزو اصلى مجموعه ى وجود بشرى ست
. وقتى كه در يك جامعه بشر بخواهد از لحاظ مادى ، معنوى ، فكرى و ذهنى
كمال پيدا كند ، بايد هنر در او رشد پيدا كند . اعتقاد ما اين است يعنى اين از
اصول جهان بينى ماست كه هنرها بايد همه رشد كنند ، از جمله هنر نمايش كه از
بسيارى از انواع ديگر هنر زبان رساتر و بليغ ترى دارد . البته امتيازاتى هم شعر
يا قصه يا برخى هنرهاى ديگر دارد كه نمايش ندارد . اما يقينا خصوصياتى
هم نمايش دارد كه بقيه ى شعبه هاى هنر فاقد آن است . لذا بنده قويا طرفدار اين
فكر هستم كه به هنر نمايش بپردازم . در گذشته هم ظاهرا اين هنر خيلى در جامعه ى
ما بين توده ها و قشرهاى مردم جا نيفتاده بود ، و امروز كه روز حضور همه جانبه ى
مردم در صحنه هاى زندگى ست اين هنر بايد مردمى شود . و چقدر خوب است اين كه
برادران گفتند در خيابانها و گذرگاهها ترتيب داده مى شود ، اين كار اگر رواج
پيدا كند بسيار كار خوب و جالبى است . منتها برادرانى كه سررشته در اين امور
هستند توجه كنند كه هر چه هنر حساس تر و هر چه پيام مهمتر باشد ، وسواس و
دقت در مورد وسيله ى ابلاغ اين پيام هم بايد بيشتر باشد .

اولا روى تكنيك بايد خيلى خيلى دقت شود ، بهترين حرفها را اگر شما با تكنيك

ضعيف زديد و ناهنرمندانه ارائه كرديد ، ضايع مى شود و از بين مى رود . گاهى حرف
خوب فقط يكبار فرصت گفته شدن و شنيده شدن دارد ، اگر همان يكبار بد گفته شد
ديگر هرگز فرصتى براى خوب گفتن آن پيدا نمى شود . گاهى اوقات چيزهايى را در
نمايشهاى تلويزيونى مى بينيم يا گاهى در نمايشهاى راديويى حرفى مى خواهند بزنند ،
حرف هم حرف بدى نيست ، آدم مى فهمد كه حرف خوبى ست ، ولى آنقدر بد ادا
مى شود كه انزجارى كه انسان از شيوه ى ادا پيدا مى كند ، به اصل پيام هم سرايت
مى كند و از آن مطلب هم آدم