پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص68

واژه تراشى هاى بى ربط يا فارسى گويى همراه با عربى گريزى و عربى ستيزى – عربى
هم جزو زبان ماست . آن مقدارى از زبان عربى كه ما داريم حرف مى زنيم جزو زبان
فارسى ست . به قول مرحوم آل احمد كه وقتى مى پرسند چرا در تعبيراتت اينقدر
عربى هست ؟ مى گويد من از شما سؤال مى كنم : چرا نباشد ؟ ! اين عربى زبان من
است . من با اين واژه هاى عربى متولد شده ام و رشد كرده ام . كى مى تواند به من
تحميل كند كه بيايم موضوع و محمول و تعبيرات گوناگون اين واژه هاى عربى را كه
به اندازه واژه هاى فارسى در زبان من هست ، دانه دانه برچينم و دور بريزم و
بجايش يك چيزهاى نامأنوس بياورم ؟ عربى جزو زبان من است – پس نوبودنى كه
ما مى گوييم به معناى اين نيست كه برويم سراغ آن گرايشهايى كه عده اى يا از
كج سليقگى يا از بددلى ، پيش از انقلاب داشتند كه با عربى در حال ستيز و نبرد
بودند . اما اكنون تعبيرات نو است ، واژه ها نو است و تركيبات جديد است .
ميدانهاى فكر باز است . همه ى اينها وجود دارد مسلما و حاكى از استعداد
جوانهاست . شايد بعضى از برادرانى كه آمدند اينجا شعر خواندند ، دو سه سال
است ، پنج سال است كه وارد وادى شعر شده اند و ممكن است سابقه ى شعرى نداشته
باشند اما استعدادهايشان بسيار روشن و درخشنده و چشمگير است . و من مى بينم در
بين شما كسان زيادى خواهند بود كه در اين وادى رشد خواهند كرد و شعر آينده ى ما
، اگر همينطور پيش برود چيزى خواهد شد با برخى از خصوصيات سبك هندى صائبى –
نه سبك هندى عبدالقادر بيدل – سبك هندى شسته رفته ى قابل فهم و با شيوايى ها و
لطافتهاى سبك عراقى حافظى ، يعنى چيزى بين صائب و حافظ ، اوج شعر امروز ما
اين خواهد بود .

البته عرض كردم كه الان نمى شود خصوصيات شعر امروز را كه بعد از انقلاب

روئيده و جوشيده تعيين كرد . من شخصا درباره اين مسأله فكر كرده ام و خواسته ام
كه خصوصيات آن را پيدا كنم ، ولى ديدم هنوز خيلى نامنظم است و نمى توان آن را
مسجل و تثبيت كرد . زمانى بايد بگذرد .