پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص26

شاعر و هنرمند كه مى تواند با چشم تيزبين و موشكاف خود حقايق را ببيند و آن را

در كارگاه معجزه آساى ذهن خلاق خود ، به شكل بديعى درآورد و در منظر انسانها
بگذارد ، وقتى در واقعيت زندگى جامعه ى خود مى نگريست ، آن را سرشار از پوچى و
فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبيت جاهلانه و خواسته هاى حقير و
آرزوهاى خواب و خيال گونه مى يافت . پول و شهوت جنسى و عيش حيوانى را
مرغوبترين كالاى آن نظام ارزشى مى ديد . . . شاعر و هنرمند مجبور بود يا تسليم
شود يا منزوى بماند يا به آن سمتى كه سلطه ى سياسى مايل بود ، رانده شود . كسان
زيادى بودند كه هر چند رسما به دست سلطه گران بوسه نزدند ، عملا غبار راه آنان
را سرمه ى چشم كردند . بدين ترتيب ، سرگذشت شعر و ادب و هنر در دوران گذشته
به راستى تاسف انگيز و مايه ى دريغ و افسوس است . ( 1 )

هزاران چشمه ى جوشنده را دستهاى پليد و خائن آلوده كردند ، نه فقط در دوران

رژيم ستمشاهى وابسته – كه اوج محنت و نكبت بود – بلكه در طول قرنها . ما از
لحاظ هنرى ملتى هستيم كه استعدادمان از ملت هاى ديگر كمتر نيست . . . تا آن
حد كه من با هنر و هنرمندى آشنا هستم ، مى بينم كه ما خيلى سابقه داريم . . .
مضامينى كه در شعرهاى ما ، در قصه هاى ما و در برخى از انواع ديگر هنر در كشور
و ملت ما هست و از دير زمان وجود داشته ، برجسته است . در زمان خودمان هم ، آن
دوران محنت بزرگ تاريخ ملت ايران . . . كه آمده بودند همه چيز را غارت كنند
و ببرند و خورده بودند ، مى ديديم استعدادهاى بسيار برجسته اى در زمينه ى شعر ،
در زمينه قصه نويسى و در زمينه ى فيلم و عكس و چيزهاى ديگر وجود داشت ، اما
اين سرچشمه ها را با دستهاى آلوده ى خودشان آنچنان آلودند كه نه فقط تشنگى را
برطرف نمى كرد ، نه


1 ) – پيام به([ نخستين كنگره ى دانشجويى شعر و ادب]( ، 27 / 9 / 1363 .