پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص85

ج اثبات اهميّت نماز در جنگ

امام على عليه السلام را در عمليّات گسترده و لحظات حسّاس ‍ نبرد صفّين مشاهده كردند كه در حالات حسّاس نبرد در ضمن پيشروى و خطّ شكنى و فرماندهى ، هر چندگاه چشم به آسمان دارد.

علّت آن را پرسيدند.

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

نگاه به خورشيد دارم كه در وقت اختصاصى نماز، نماز بخوانيم .

ياران حضرت گفتند:

يا اميرالمؤ منين عليه السلام در چنين شرائط بُحرانى شما به نماز اوّل وقت اهتمام مى ورزيد؟

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

عَلَى ما نُقاتِلَهُم ؟ اِنَّما نُقاتِلَهُمْ عَلَى الصَّلوةِ

(( براى چه با آنان مى جنگيم ؟ همانا ما با شاميان براى اقامه نماز جهاد مى كنيم )). (364)

د حالات روانى امام على عليه السلام به هنگام نماز

درست است كه شيوه هاى گفتارى تاءثير دارد، امّا از گفتار و سخن مهمّ، حالات روانى و شيوه هاى رفتارى انسان است كه مى تواند در دوستان و اصحاب و ديگران تاءثير به سزائى داشته باشد.

امام زين العابدين عليه السلام فرمود:

هرگاه وقت نماز مى رسيد جدّم حضرت على عليه السلام مضطرب مى شد و رنگ چهره مبارك امام دگرگون مى شد و به اطرافيان خود مى فرمود:

هنگام اءمانتى رسيد كه خدا آن را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرد. (365)

3 فصاحت و بلاغت در سخنورى

مقدمه

يكى از جلوه هاى زيباى هنر آموزشى ، فصاحت و بلاغت در سخنورى است .

خوب حرف زدن

و حرفِ خوب زدن

و جان و جهان را با سخنان شيوا و حكيمانه تغيير دادن ،

از وظائف مهمّ آموزشى مبلّغان و معلّمان جامعه بشرى است .

امام على عليه السلام در هنر آموزشى ، و فصاحت در سخنورى بى نظير و الگو بود كه دوست و دشمن به فصاحت بلاغت آن بزرگ امام مظلوم ، اعتراف داشتند.

در اينجا توجّه به نمونه ها ضرورى است .

فصاحت و بلاغت امام از زبان دوست و دشمن

ابن ابى الحديد مى گويد:

على عليه السلام پيشواى فصحاى عالم و سر سلسله خطباى جهان است ، مردم فنّ خطابه و اصول كتابت را از او ياد گرفته اند.

ابن نباته مى گويد:

تعدادى از خطابه هاى اميرالمؤ منين عليه السلام را به عنوان گنجينه حفظ نموده ام ، هر چه از آن انفاق ميكنم ، به جاى كمتر شدن ، بيشتر مى شود و از مواعظ على بن ابيطالب عليه السلام صد فصل را حفظ كرده ام .

محقن بن ابى محقن (از مخالفان كينه توز امام ) در شام بر معاويه وارد شد، گفت :

از پيش كسى مى آيم كه در سخن گفتن عاجزترين مردم است . (منظورش على عليه السلام بود).

معاويه در پاسخ وى گفت :

واى بر تو، على چگونه در سخن گفتن عاجز است ؟

به خدا سوگند! على است كه علم فصاحت را ميان قريش پياده نمود و آنرا بسط داد. (366)

شهيد مطهّرى مى گويد:

اساسا زيبائى ، درك كردنى است نه وصف كردنى ، ((نهج البلاغه )) پس ‍ از نزديك به چهارده قرن براى شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گيرندگى و جذّابيّت را دارد كه براى مردم آن روز داشته است . (367)

حضرت على عليه السلام در مورد سخن پردازى مى گويد:

وَ اِنّا لاَُمَراءَ الْكَلامِ وَ في نا تَنْشَبَّتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ

((ما خداوندان سخن مى باشيم كه سخن در ما ريشه دوانده و شاخه هاى درخت سخن بر ماسايه گسترانده است )). (368)

يك حكايت خواندنى

حجّاج بن يوسف به چهار تن از دانشمندان معروف و معاصر خود ((حسن بصرى )) و ((عمربن عبيد)) و ((واصل بن عطا)) و ((عامر شعبى )) نوشت كه آنچه درباره قضا و قدر به شما رسيده براى من بنويسيد.

حسن بصرى در پاسخ نوشت :

بهترين چيزى كه در اين زمينه به من رسيده است كلام اميرالمومنين عليه السلام است كه فرمود:

اَتَظِنُّ اَنَّ الَذى نَهاكَ دَهاكَ اِنَّما دَهاكَ اَسْفَلُكَ وَ اَعْلاكَ وَ اللّهُ يَرى مِنْ ذ اكَ

((آيا گمان ميكنى آنكه تو را باز داشته گرفتار كرده است ؟ چنين نيست بلكه خواسته ها وتمايلات شهوانى تو را گرفتار كرده است كه ساحت قدس خداوندى از آن منزّه است ))