پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص78

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به آنان فرمود شرط بندى در مورد خوردن باطل است چه كم و چه زياد، و از پرداخت غرامت جلوگيرى نمود. (343)

ششم پاسخ به مسائل تربيتى

داورى بين دانش آموزان

دانش آموزانى نمونه هاى خط خود را خدمت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عرضه داشتند تا آن حضرت خوش ‍ خطّترين آنها را انتخاب كند.

امام على عليه السلام فرمود:

اين هم يك نوع داورى است ، و بى عدالتى در آن همانند بى عدالتى در حكم است .

و آنگاه به آنان فرمود:

به معلم خود برسانيد، اگر در مقام تاءديب ، شما را بيش از سه ضربه بزند از او قصاص گرفته مى شود. (344)

تنبيه و تاءديب ، مبارزه با فساد

2 كودك يتيم

امام نسبت به تنبيه كردن كودك يتيم فرمود:

كودك يتيم را مانند فرزند خودت ادب كن ، و از هر خطايى كه به سبب آن فرزند خود را مى زنى او را بزن . (345)

3 تاءديب قماربازان

اميرالمؤ منين عليه السلام از راهى مى گذشت چند نفر را ديد به بازى شطرنج مشغول بودند.

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به آنان فرمود:

((مَا هذِهِ الَّتمَاثي لِ الَّتى اَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونْ))

((چيستند اين تمثال هائى كه شما بر آنها ايستاده ايد؟))

پس آنان را تاءديب نموده ، در آفتاب نگاه داشت . (346)

4 روش مبارزه با فساد

مردى را كه عمل شنيع استمناء كرده بود نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آوردند.

آن حضرت پس از آنكه حد شرعى را بر دستش جارى نمود، آنگاه از بيت المال براى او ازدواج كرد… (347)

5 وظائف رهبرى

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود:

بر امام واجب است كه دانشمندان فاسق و پزشكان نادان ، و كرايه دهندگان مفلس را حبس نمايد. (348)

6 جايگاه زندان و بازداشت

جوان سفيه بايد نگهدارى شود تا عاقل گردد.

و نيز فرمود:

شخص بدهكارى كه قرض خود را ادا نمى كند بايد حبس شود، و چنانچه افلاس او ثابت گردد او را آزاد مى كنند تا مالى به دست آورده و ديون خود را ادا نمايد.

و كسى كه بدهى هاى خود را نمى دهد و طلبكارانش را سر مى دواند بايد زندانى شود، و آنگاه او را وادار مى كنند كه داراييش را به نسبت ديونش بين طلبكارانش تقسيم كند، و اگر امتناع ورزد امام اين كار را مى كند. (349)

7 راه آزاد كردن فرزند

پسرى بدون اجازه پدر وليده (كنيزى كه از مولايش فرزند دارد) پدر را به مردى فروخت ، كنيز از مشترى پسر زاييد در اين هنگام مولاى اول با مشترى يه مخاصمت برخاست و گفت ،

اين كنيز وليده من است و پسرم بدون اجازه ام آن را به تو فروخته است ،

در آن حال مشترى انكار مى كرد كه دعوا نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بردند.

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به مولاى اوّل فرمود:

كنيز و پسرت را از مشترى بگير.

مشترى ، حضرت را سوگند داد تا برايش چاره اى كند.

امام على عليه السلام به او فرمود:

چوان فروشنده (پسر مولاى اوّل ) را نزد خودت نگهدار تا پدرش معامله را امضا نمايد؛ مشترى جوان را نگهداشت .

مولاى اوّل به مشترى گفت : فرزندم را رها كن .

مشترى گفت :

به خدا سوگند او را به تو نمى دهم مگر اين كه پسرم را به من ردّ نمايى .

مولاى اوّل ناچار شد پسر مشترى را آزاد كند. (350)

8 بيرون كردن افسانه گو از مسجد

اميرالمؤ منين عليه السلام در مسجد مردى را ديد افسانه گويى مى كند. آن حضرت با تازيانه بر بدنش نواخت و او را از مسجد بيرون كرد. (351)

9 حُكم تازه مسلمان

مردى نصرانى را كه تازه مسلمان شده و با او خوك بريان شده ديده بودند نزد حضرت على عليه السلام آوردند.

آن حضرت به او فرمود:

چرا مرتكب چنين خطائى شدى ؟

نصرانى گفت :

بيمار شدم و به خوردن گوشت نيازمند گرديدم .

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

چرا از گوشت بزغاله استفاده نكردى با اين كه داشتى ؟.