پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص72

2 مجازات تهمت

مرد و زنى را نزد خليفه دوم آورده ، مرد به زن گفته بود:

اى زناكار!

و زن به او گفته بود:

تو از من زناكارترى .

و خليفه دوم خواست به هر دو حدّ بزند، پس اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:

بر مرد، حدّى نيست و زن مستحق دو حدّ است ، حدّ افتراء و حدّ زنا، به علّت اقرار او به زنا؛ زيرا وقتى به مرد گفته تو از من زناكارترى ، يعنى : من هم زناكارم ، ولى كمتر از تو.

3 اين حكم خداست

رسول خدا صلى اللّه عليه واله از مردى اعرابى مادّه شترى به چهارصد درهم خريدارى كرد و هنگامى كه اعرابى پول را تحويل گرفت ، فرياد بر آورد:

درهم ها و شتر مال من است .

اتفاقا خليفه اوّل از آنجا عبور مى كرد. پيامبر به او فرمود:

بين من و اعرابى قضاوت كن !.

خليفه اوّل گفت :

اعرابى از شما گواه مى خواهد.

خليفه دوم نيز از آنجا عبور كرد و سخنان خليفه اوّل را در آن باره تكرار كرد.

در اين موقع امام على عليه السلام از دور نمايان گرديد.

پيامبر صلى اللّه عليه واله به اعرابى فرمود:

قبول دارى اين جوان كه مى آيد بين ما قضاوت كند؟

اعرابى گفت : بلى .

حضرت على عليه السلام آمد، اعرابى ادّعاى خود را مطرح كرد.

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به اعرابى فرمود:

شتر را به پيامبر تسليم كن !

اعرابى اعتنا نكرد تا اين كه آن حضرت سه بار گفتار خود را تكرار نمود، ولى نتيجه اى نبخشيد، در اين هنگام حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام اعرابى را با يك ضربه شمشير دور كرد.

پس اهل حجاز گفتند:

كه با آن ضربه سر او را پراند.

و اهل عراق گفتند:

عضوى از او را قطع كرد.

و آنگاه امام على عليه السلام به پيامبر عرضه داشت :

يا رسول اللّه ! ما شما را در وحى تصديق مى كنيم چگونه در چهارصد درهم تصديق ننمائيم ؟! (309)

پيغمبر صلى اللّه عليه واله به خليفه اوّل و دوم رو كرده ، به آنان فرمود:

اين حكم خداست نه آنچه كه شما به آن حكم كرديد.

4 حد شرابخوار

قدامة بن مظعون ، شراب نوشيد.

خليفه دوم تصميم گرفت بر او حدّ جارى كند.

قدامه به خليفه دوم گفت :

حدّ بر من روا نيست ، زيرا خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:

((ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا))

((بر آنان كه ايمان آورده اند و كردار شايسته انجام داده اند، گناهى نيست در آنچه خورده اند، هرگاه بپرهيزند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته بكنند)).

پس خليفه دوم از او صرف نظر كرد.

اميرالمؤ منين عليه السلام اين را شنيد و نزد خليفه دوم رفت و به وى فرمود:

چرا به قدامه حد نزدى ؟

خليفه دوم گفت :

قدامه اين آيه را برايم خواند و خود را از مصاديق آن دانست .

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

قدامه از مصاديق اين آيه نيست ، زيرا كسانى كه ايمان آورده و كردار نيك انجام مى دهند، هرگز حرامى را حلال نمى شمرند، اينك قدامه را برگردان و او را از آن گفتارش توبه بده و بر او حد جارى كن .

و اگر توبه نكرد او را به قتل برسان ؛ زيرا از اسلام خارج شده است .

خليفه دوم به خود آمد و قدامه را طلبيد، و چون قدامه از جريان با خبر شد، نزد خليفه دوم اظهار ندامت و توبه كرد و خليفه از حكم قتلش درگذشت .

و آنگاه كه خواست به او تازيانه بزند، مقدارش را نمى دانست ، باز از آن حضرت راهنمايى خواست .

امام على عليه السلام به او فرمود:

حدّش هشتاد تازيانه است ، زيرا كسى كه شراب نوشد، مست مى شود، و در آن هنگام هذيان مى گويد و به مردم تهمت مى زند و حدّ تهمت هشتاد تازيانه است .

پس خليفه دوم طبق دستور آن حضرت عمل كرد. (310)

5 روش برخورد با اسيران جنگ

اصبغ بن نباته مى گويد:

اميرالمؤ منين عليه السلام درباره ياران خود كه در دست كفّار اسير شده بودند حكمى دقيق فرمود كه :