پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص71

امام على عليه السلام فرمود:

رسول خدا صلى اللّه عليه واله نزد شما در كوفه بدان حكم نموده است .

تا اينكه فرمود:

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در مسجد كوفه نشسته بود، ناگهان عبداللّه بن قفل تميمى در حالى كه زِرِهى به همراه داشت از كنار آن حضرت گذشت .

امام على عليه السلام به عبداللّه گفت :

اين زِرِه طَلحه است كه در روز بصره (جنگ صفّين ) از او ربوده شده است .

عبداللّه گفت :

به نزد شريح قاضى مى رويم .

رفتند و شريح به قضاوت نشست .

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

اين زره طلحه است كه در روز بصره از او ربوده شده است .

شريح گفت : در اين باره شاهد بياور!

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام امام حسن عليه السلام را آورده بر آن گواهى داد.

شريح گفت : با گواهى يك نفر حكم نمى كنم ، مگر اين كه ديگرى با او باشد.

حضرت على عليه السلام قنبر را آورد و او بر آن گواهى داد.

شريح گفت :

قنبر بَرده است و شهادتش نافذ نيست .

امام على عليه السلام خشمگين شده به قنبر فرمود:

بگير زره را كه اين مرد (شريح ) سه بار قضاوت به ناحق نمود.

در اين موقع شُريح تكانى خورده و به آن حضرت عرضه داشت :

من پس از اين هيچ وقت بين دو نفر قضاوت نخواهم كرد، مگر اين كه علت سه بار قضاوت ناحق مرا به من بگوييد.

اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:

واى بر تو! هنگامى كه طرح دعوا كردم گفتى :

گواه بياور با اين كه رسول خدا صلى اللّه عليه واله فرمود:

مال ربوده شده هرجا كه يافت شود بدون اقامه گواه گرفته مى شود.

پس من گفتم :

شايد او اين حديث رسول خدا را نشنيده است .

آنگاه حسن را آوردم و بر آن گواهى داد.

پس گفتى : او يك شاهد است و من با شهادت يك شاهد حكم نمى كنم .

با اين كه رسول خدا صلى اللّه عليه واله با يك شاهد و سوگند حكم نموده است .

سپس قنبر را آوردم و گواهى داد.

پس گفتى : او برده است و من با گواهى برده حكم نمى كنم .

با اين كه گواهى بَرده ، اگر عادل باشد پذيرفته است .

آنگاه به او فرمود:

واى بر تو! امام مسلمين بر امور بزرگتر مسلمين ماءمون و مورد اعتماد است . (306)

0 ازدواج برده

مردى غلام خود را نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بُرد و گفت :

اين برده من بدون اجازه ام ازدواج كرده است .

حضرت به او فرمود:

آنان را از هم جدا كن .

مولا به غلام رو كرده و گفت :

اى دشمن خدا زنت را طلاق بده !

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

چه گفتى ؟

مولا گفت : گفتم زنت را طلاق ده .

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به غلام رو كرده و به او فرمود:

تو الا ن اختيار دارى ، مى خواهى زنت را طلاق ده و مى خواهى او را بگذارد.

مولا گفت :

يا اميرالمؤ منين ! چگونه حقى را كه متعلق به من بود به ديگرى واگذار نمودى ؟

امام على عليه السلام فرمود:

درست است ولى آن به مقتضاى اقرار خودت بود؛ زيرا وقتى كه به غلام گفتى زنت را طلاق ده ، به ازدواج او اقرار كرده اى . (307)

1 راه عمل كردن به وصيت

مردى ده هزار درهم به شخصى داد و به او وصيّت كرد موقعى كه پسرم بزرگ شد، آنچه را كه از آنها دوست دارى به او بده .

و چون پسر او بزرگ شد، آن مرد كه به او وصيّت شده بود، نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام رفت و وصيّت آن فردِ مُرده را بيان داشت وگفت :

حالا چقدر بايد به فرزندش بدهم ؟

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

مايل هستى چقدر به او بدهى ؟

آن شخص گفت : هزار درهم .

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

حالا نُه هزار درهم كه دوست داشته اى براى خودت بگذارى به او بده و هزار درهم براى خودت بگذار. (308)