الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص47
مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند، همسايگان را آزار نمى رساند، در مصيبت هاى ديگران شاد نمى شود، و در كار ناروا دخالت نمى كند، و از محدوده حق خارج نمى شود، اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمى كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت ، ولى مردم در آسايشند، براى قيامت خود را به زحمت مى افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى رساند، دورى او از برخى مردم ، از روى زهد و پارسايى ، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است ، دورى او ازتكبّر و خودپسندى ، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست .
(سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام على عليه السلام فرمود:)
سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى ترسيدم .
سپس گفت : آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى كند؟
شخصى رسيد و گفت : چرا با تو چنين نكرد؟
امام على عليه السلام پاسخ داد:
واى بر تو، هر اءجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيافتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند، آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است .))
و نسبت به تفاوت هاى موجود بين برخى از اخلاقيّات زن و مرد فرمود:
خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْاءَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا. (158)
تفاوت اخلاقى مردان و زنان
(برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان ، زشت ترين اخلاق مردان است ، مانند، تكبّر و به خود باليدن ، ترس ، بخل ، هرگاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را بحريم خود راه ندهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را نگهبان است ، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.)
(طبيعى است كه استخراج تمام موارد ياد شده در نهج البلاغه و بررسى تطبيقى آنها با علوم مربوطه ، خود به چندين كتاب مفصّل علمى تبديل خواهد شد). (159)
سعد خفاف مى گويد:
دوستم ((زاذان )) را ديدم كه بسيار قرآن مى خواند، و آيات الهى را خوب و زيبا تلاوت مى كرد،
از او پرسيدم :
قرآن را چگونه و در نزد چه كسى ياد گرفته اى ؟
پاسخ داد:
من شعر زياد مى خواندم ، روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از كنار من گذشت و ديد كه اشعار زياد مى خوانم به من فرمود:
اى زاذان ، چرا به جاى شعر، قرآن نمى خوانى ؟
گفتم :
قرآن را به قدر نماز مى دانم .
حضرت مرا نزد خود طلبيد، چيزى در گوش من زمزمه كرد كه نفهميدم ، از آن پس حافظ قرآن شدم ، و همواره قرآن مى خوانم .
سعد خفاف مى گويد:
ماجراى او را براى امام صادق عليه السلام نقل كردم ، فرمود راست مى گويد. (160)
از اين رهنمود امام على عليه السلام درس مى گيريم ، افرادى كه داراى حافظه خوب وقوى هستند، براى حفظ قرآن تلاش كنند، كه داراى همه گونه معارف بلند و ارزشمند است .
رسول گرامى اسلام صلى اللّه عليه واله به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه :
((پس از من از خانه بيرون نرو تا قرآن را يكجا جمع آورى كنى .))
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود:
رسول خدا صلى اللّه عليه واله هر آيه اى از قرآن كه نازل مى شد براى من مى خواند و آن را مى نوشتم و تاءويل و تفسير عامّ و خاص و محكم و متشابه را به من مى آموخت . (161)