الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص42
الاَوَّلُ اَلَّذِي لَمْ يَكُنْ لَهُ قَبْلٌ فَيَكُونَ شَيْءٌ قَبْلَهُ، وَالاْ خِرُ الّذى لَيْسَ لَهُ بَعْدٌ فَيَكُونَ شى ءٌ بَعْدَهُ وَالرَّادِعُ اءَنَاسِيَّ الاَْبْصَارِ عَنْ اءَنْ تَنَالَهُ اءَوْ تُدْرِكَهُ، مَا اخْتَلَفَ عَلَيْهِ دَهْرٌ فَيَخْتَلِفَ مِنْهُ الْحَالُ، وَلاَ كَانَ فِي مَكَانٍ فَيَجُوزَ عَلَيْهِ الاِْنْتِقَالُ.
وَلَوْ وَهَبَ مَا تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعَادِنُ الْجِبَالِ، وَضَحِكَتْ عَنْهُ اءَصْدَافُ الْبِحَارِ، مِنْ فِلِزِّ اللُّجَيْنِ وَالْعِقْيَانِ، وَنُثَارَةِ الدُّرِّ وَحَصِيدِ الْمَرْجَانِ، مَا اءَثَّرَ ذلِكَ فِي جُودِهِ، وَلاَ اءَنْفَدَ سَعَةَ مَا عِنْدَهُ، وَلَكَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخَائِرِ الاَْنْعَامِ مَا لاَ تُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الاَْنَامِ، لاَِنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِي لاَ يَغِيضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِينَ، وَلاَ يُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ.
((خدا اوّلى است كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزى بوده باشد، و آخرى است كه پايان ندارد تا چيزى پس از او وجود داشته باشد، مردمك چشمها را از مشاهده خود بازداشته است ، زمان بر او نمى گذرد تا دچار دگرگونى گردد،و در مكانى قرار ندارد تا پندار جابجايى نسبت به او روا باشد.
اگر آن چه از درون معادن كوهها بيرون مى آيد، و يا آن چه از لبان پر از خنده صدفهاى دريا خارج مى شود، از نقره هاى خالص ، و طلاهاى ناب ، دُرهاى غلطان ، و مرجانهاى دست چپن ، همه را ببخشد، در سخاوت او كمتر اثرى نخواهد گذاشت ، و گستردگى نعمت هايش را پايان نخواهد داد، در پيش او آنقدر از نعمت ها وجود دارد كه هر چه انسان ها درخواست كنند تمامى نپذيرد، چون او بخشنده اى است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نمى خشكاند، و اصرار و درخواست هاى پياپى او را به بخل ورزيدن نمى كشاند.)) (150)
مانند:
الف فيزيك و قوانين فيزيكى
ب شيمى و قوانين شيميائى
ج مباحث عميق فيزيك و شيمى
پس از مطالعه و ارزيابى نهج البلاغه درمى يابيم كه علم ((انسان شناسى )) در دو قسمت معروف آن در نهج البلاغه بگونه گسترده اى مورد بحث قرار گرفته است ؛
الف علم الابدان ((فيزيولوژى )) ((شناخت جسم از نظر علم طب ))
ب علم النفس و علم الارواح
((شناخت روح و روحيات انسان از نظر روانشناسى ))
كمتر خطبه يا نامه و حكمتى از نهج البلاغه يافت مى شود كه پيرامون جسم و جان انسان سخن نگفته باشد، و ويژگى هاى جسمى و روحى انسان را مطرح نكرده باشد.
همه جا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به مباحث ((انسان شناسى )) توجّه داشت و به شكل هاى گوناگونى آن را مطرح فرمود، مانند:
1 علم طبّ و شناخت بدن انسان در رشته هاى مربوط به آن
مانند:
الف علم بيولوژى
امام على عليه السلام در خطبه 1 به ويژگى هاى تن آدمى اشاره مى فرمايد كه :
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ، وَلاَ طَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ اءَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَاءَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، اءَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ، وَاءَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَاءَمَدٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إ نْسانا ذَا اءَذْهَانٍ يُجِيلُهَا، وَفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا.
وَجَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا، وَاءَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالاَْذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والاَْلْوَانِ وَالاَْجْنَاسِ، مَعْجُونا بِطِينَةِ الاَْلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالاَْشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالاَْضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ، وَالاَْخْلاطِ الْمُتَبَايِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ. (151)
((سپس خداوند بزرگ ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمين ، از قسمت هاى سخت و نرم ، شور و شيرين ، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِ ى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت ، چبسناك گرديد، كه از آن ، اندامى شايسته ، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد آن را خشكانيد تا محكم شد، خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانى معيّن ، و سرانجامى مشخّص ، اندام انسان كامل گرديد، آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه ، كه وى را به تلاش اندازد، و داراى افكارى كه در ديگر موجودات ، تصرّف نمايد.